مردی که در زندگی شخصی خود ناموفق بوده اقدام به سرقتی برای بدست آوردن پول برای تجارت جدید خود می کند اما وقتی همسرش وارد کار او می شود همه چیز به هم می ریزد...
1 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین نامزد دریافت 2 جایزه دیگر.
زندگینامه فرانتس لیدز (وات)، یک ورزشینویس معروف آمریکائی. لیدز که در مراسم غسل تعمید، اسمش را استیون گذاشتهاند، وقتی سلما (مدل داول)، مادرش مریض میشود، سید (تورتورو) پدرش، از ترس آنکه بچهها حال مادر را بدتر کنند آن ها را نزد دو بردارش می فرستد تا مدتی با آن ها زندگی کنند و …
تابستان سوزان سال 1933،فیلادلفیای جنوبی."جناروی" دوازده ساله به همراه مادر و پدربزرگ معلول خود که به او قول داده بلیت سینمای تازه تاسیس شهر را برایش بخرد زندگی می کند.اما پدربزرگ هنوز کار ناتمامی با زنی از گذشته اش دارد و از "جنارو" درخواست کمک می کند...
1 مرتبه نامزدی جایزه .گلدن گلوب. همچنین 6 جایزه و نامزد دریافت 15 جایزه دیگر.
داستان واقعی در مورد اینکه چگونه یک گروه از هوانوردان آمریکایی-آفریقایی با غلبه بر نژاد پرستی تبدیل به یکی از برترین تیم های جنگندهی هوایی ارتش آمریکا شدند...
فیلم اقتباسی است از نمایشنامه ی رمئو و ژولیت اثر شکسپیر که با استفاده از زبان عشق ، طنز و خشونت داستانی مدرن از آن اثر به یاد ماندنی را ارائه می دهد و …
سال ۱۸۷۱. «پاول ورلین» ( دیوید تولیس ) شاعر فرانسوی، از جوانی با استعداد بنام «آرتور ریمباد» ( لئوناردو دی کاپریو ) دعوت می کند تا همراه او و همسر باردارش در خانه ی پدرزنش زندگی کند. اما رفتار ناهنجار آرتور آرامش این خانواده و همینطور جامعه منزوی شاعران فرانسه را بر هم میزند...
روزهاي پاياني هزاره ي دوم. «لني نرو» (فاينز) که قبلا پليس بوده، حالا با ديسکت هاي حاوي داده هايي که خاطره ها و حس ها روي شان ضبط شده، سروکار دارد. يک روز ديسکتي از جنايتکاري که يک زن خيابان گرد را به قتل مي رساند، به دستش مي رسد. «لني» به تحقيق و جست و جو مي پردازد و بيش تر و بيش تر در گردابي از حق السکوت، جنايت و هتک حرمت فرو مي رود…
کارول وایت" به نظر می رسد همه چیز در زندگی اش دارد، همسری ثروتمند و یک خانه زیبا. تنها فقدان او نداشتن یک شخصیت قوی است. او به نظر می رسد در برخورد با دنیا اطرافش به پوچی رسیده است. او به همه چیز در دنیای امروز حساسیت نشان می دهد و...
عبدالله جوانی مسیحی است که تازه به اسلام روی آورده و دل در گرو عشق راحله دختر زید دارد. وی در جریان عروسی با راحله ندایی میشنود که او را به یاری فرا میخواند، عبدالله بیابان به بیابان، واحه به واحه به سمت کربلا میتازد و هنگام عصر عاشورا به آنجا میرسد و در آن زمان «حقیقت» را بر سر نیزه میبیند...
جواني سياه پوست به نان «بابي ارل» (آندروود) را به جرم هتک حرمت و کشتن دختري يازده ساله دستگير مي کنند. «تاني براون» (فيش برن)، پليس سياه پوست با خشونت وادارش مي کند که اعتراف کند. هشت سال بعد، وکيلي به نام «پل آرمسترانگ» (کانري) در دانشگاه هاروارد طي يک سخنراني به شکنجه ي پليس و نژادپرستي در قوانين ضد سياه پوستان حمله مي کند و مادر «ارل» (دي) از «آرمسترانگ» مي خواهد که پرونده ي پسرش را به دست بگيرد...
یک رویداد مشابه در سه شهر مختلف اتفاق میفتد (نیویورک،برلین، توکیو). یک عاشق باید انتخاب کند که آیا با شریک زندگی خود که به خانه بازمیگردد ، عهد کند یا خیر. در هر کدام از این رویداد ها شخصی دیگر نیز ...
1 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 4 جایزه و نامزد دریافت 4 جایزه دیگر.
مردی جوان ( دپ ) ادعا می کند که عاشق ترین مرد دنیاست. اوضاع روحی او به قدری خراب است که حتی دست به خودکشی هم می زند، اما موفق نمی شود. در این بین دکتر روانشناسی به نام «میکلر» ( براندو ) او را می یابد و به او کمک می کند و...
“آنتونی کورتیس” (تیت)، جوان هجده ساله باهوشی است که تصمیم میگیرد بهجای ورود به کالج، “خوآنیتا” (جکسن) و دوستان هممحلهایاش را ترک گوید و در نیروی دریائی ثبت نام کند. پس از تجربههائی دهشتبار در ویتنام، در سال ۱۹۷۲ به خانه و کاشانه باز میگردد و در مییابد کسی او را به چشم یک قهرمان نمینگرد. او و “خوآنیتا” که در آپارتمان محقری در جنوب برانکس زندگی میکنند، در تأمین معاش با مشکل مواجهند. “آنتونی” حس میکند چارهای ندارند جز اینکه در نقشهای برای دزدیدن “رئیسجمهورهای مرده” ـ اصطلاحی عامیانه برای اسکناسهائی که تصویر ئریس جمهورهای سابق آمریکا بر آنها نقش بسته ـ شرکت کند و گمان میکند این کار ضامن زندگی بهتری برای او، “خوآنیتا” و دیگر نزدیکانش خواهد بود. او از دانش نظامیاش برای طرح نقشه سرقت از اتوموبیل زرهپوش حامل پول استفاده میکند ولی نقشه نافرجام میماند…
1 مرتبه نامزدی جایزه .گلدن گلوب. همچنین نامزد دریافت 3 جایزه دیگر.
دختر «فردي» (نيکلسن) و «مري گيل» (هيوستن)، بر اثر بي احتياطي راننده اي به نام «جان بوت» (مورس) به قتل رسيده است. مرگ اين دختر باعث شده تا آن دو از هم جدا شوند. در حالي که «مري» دوباره ازدواج کرده و سعي دارد روال عادي زندگي اش را پي گيرد، «فردي»، مرد عصبي و تلخي شده که بي هدف و سرگردان دنبال معنا و هدفي در زندگي مي گردد...