شخصیت کارتونی آراپ قادری که توسط تکین خلق شده، فردی آزادیخواه است که در جنگل زندگی میکند و به قوانین پایبند نیست. در این جنگل، تارزان نظم و انضباط را برقرار کرده است.
در خلال مصاحبه شغلی، ربکا، یک طراح، برای نشان دادن اعتماد به نفس خود در رهبری، دروغی میگوید. این دروغ زمانی آشکار میشود که او در یک اردوی کوهستانی در کوههای تاهو با همکار خود، ناتان، که از طبیعت متنفر است، همتیمی میشود.
یک پیمانکار دائمی در وزارت دادگستری، مسئول نظارت دقیق بر افرادی است که از دستبند الکترونیکی استفاده میکنند. او همچنین از افسران مراقبت از مجرمان آزاد شده حمایت کرده و در مواقع اضطراری، از بروز خشونت و توهینهای کلامی جلوگیری میکند.
داستان درباره زنی است که پس از مرگ نامزدش، تصمیم عجیبی میگیرد. او به جای پذیرفتن واقعیت، اصرار میکند که با جسد نامزدش ازدواج کند و برای رسیدن به این هدف، حاضر است با همه مخالفت کند.
دو فیلم متفاوت با هم در تضادند و باعث فروپاشی واقعیت میشوند. یک قهرمان جاودان در حال ویران کردن یک دنیای شاد است. حالا نوبت ایوَر است تا او را پیدا کند و علیه قدرتهای بالاتری که آنها را محکوم به نابودی کرده است، شورش کند.
این داستان به بررسی روابط پیچیده خانوادگی، تأثیر گذشته بر حال و اهمیت بخشش میپردازد. کارتیک با گذشتهای پر از رنج و ناراحتی، تلاش میکند تا با پدرش آشتی کند و به زندگی عادی خود بازگردد.
دو دوست ماجراجو، با ربودن دختر یک رئیس مافیای قدرتمند، خود را درگیر ماجرایی پر از خطر و هیجان میکنند. آنها برای فرار از دست مافیایی که به دنبالشان است، از استانبول فرار میکنند اما در هر جایی که میروند، مشکلات جدیدی برایشان پیش میآید.
در ایستگاه ۱۷ از دوره ۷۵ مسابقات فرمول ۱، رانندگان در آذربایجان به رقابت پرداختند. تیمهای فراری و مکلارن عملکرد خوبی داشتند، در حالی که ردبول با مشکلاتی مواجه بود. در مسابقه، پرز، راننده باسابقه، نزدیک بود به کسب مقام سوم، اما در یک تصادف، مسابقه خود را به پایان رساند. در نهایت، پیاستری، لکلرک و راسل به ترتیب مقامهای اول تا سوم را کسب کردند. این مسابقه، نشان داد که هنوز رقابتهای هیجانانگیزی در پیش است. نقطه فرود بعدی، سنگاپور خواهد بود.
بِردی و آلدن، دو دوست صمیمی که به پادکستهای جنایی علاقه داشتند، پس از قتل مجری محبوبشان، به کمک پلیس وارد ماجرایی هیجانانگیز برای کشف راز این جنایت میشوند.