یک کهنهسرباز که قصد بازگشت به خدمت را دارد، با این واقعیت روبرو میشود که هم در آزمون پزشکی مردود شده است و هم همسرش به ارتش پیوسته است. او برای فرار از این وضعیت، به هاوایی میرود و در آنجا نقشه شومی را طرح میکند.
همه چیز در مدرسه گرامر آنجل هیل به خوبی پیش می رود تا اینکه مدیر جدید، آقای فروم، به مدرسه می آید و کلاس ششمی ها را از ساخت موسیقی مورد علاقه خود باز می دارد...
کاپیتان روس به انگلستان می رود، نه برای سیاست، بلکه به دلیل تبعیض جنسیتی. کاپیتان انگلیسی دستور فروش سرمایه داری را صادر کرد. فراری بهتر از کمونیسم بحث می کند. آنها با وجود تلاش های KGB برای بازیابی او عاشق می شوند.
یک دختر نوجوان در طول تابستان با والدین ثروتمندش در ریویرا ایتالیا تعطیلات میگذراند. در حالی که پدر و مادرش به جدال می پردازند و به طلاق فکر می کنند، دختر جوان عشق را در آغوش یک دانش آموز خوش تیپ می یابد...
کاردو فردی بیست و پنج ساله است که هنوز به مدرسه می رود. مدیر مدرسه مخارج زندگی خود را از کاردو در می آورد به همین دلیل مسئولین مدرسه نمی خواهد او مدرسه را ترک کند...
دوناتلا یک دختر رومی ساده و صادق، دختر صحافی و دوست گیدو، صاحب پمپ بنزین است. یک روز او کیف دستی زنی را پیدا می کند که حاوی اشیاء قیمتی و اسناد است ...
سر میز صبحانه ، "جین" اعلام می کند ، که او و "رالف" هفته آینده ازدواج خواهند کرد . تنها چیزی که آنها می خواهند ، مراسمی کوچک با حضور خانواده خود و بدون تشریفات است . اما سر میز شام پدر و مادر "رالف" از مراسم مجللی صحبت می کنند و ..
پروفسور خورخه سرا همیلتون، متخصص آمریکایی بمب اتم، از وظایف مهم خود فرار میکند تا به صورت ناشناس در کالابوخ، یک روستای کوچک و آرام اسپانیایی در سواحل مدیترانه، پناه بگیرد. ساکنان روستا، که از شهرت مهمان خود بیخبرند، وقت خود را صرف کارهای ساده روزمره خود میکنند. پروفسور همیلتون خوشبرخورد، نه تنها به خوبی با مردم روستا کنار میآید...