دیابولیک و جینکو توسط یک باند جنایی بیرحم دستگیر و در یک سلول زندانی میشوند و هیچ راه فراری برای آنها وجود ندارد. دیابولیک گذشته مرموز خود را برای بازرس فاش میکند. در همین حال، اوا کانت و آلتئا به شدت به دنبال مردان خود هستند.
پنج خواهر و برادر که سالها پیش دست از دزدی برداشته بودند، مجبور میشوند تا از بازنشستگی بیرون بیایند و بزرگترین سرقت زندگیشان را انجام دهند. این کار به قیمت از دست دادن همه چیزهایی تمام میشود که برایشان ارزشمند است.
مورگان، رپر هپیستری که با نام رازکلان نیز شناخته میشود و یکی از نویسندگان مجله فوربس است، به همراه همسرش لیختنشتاین پس از متهم شدن به توطئه برای پولشویی تقریباً ۱۲۰ هزار بیت کوین دستگیر شدند.
سه زن از گروههای اجتماعی مختلف به طرز مرموزی ربوده میشوند. پلیس در تلاش است تا دلیل این ربوده شدنها را پیدا کند. این سه زن در شرایط اسارت، با هم دوست میشوند و این دوستی به آنها کمک میکند تا زنده بمانند.
آرتور فلک، که در حرفه کمدی توفیقی نیافته بود، در بیمارستان روانی آرکهم به سر میبرد. در آنجا با زنی به نام هارلی کویین که عشق زندگی او میشود، ملاقات میکند. فلک پس از آزادی از بیمارستان، به همراه هارلی، سفری عاشقانه اما پرماجرا و در نهایت ناگوار را آغاز میکنند.
یک پلیس در تعقیب سارق الماس، آنقدر درگیر پرونده میشود که زندگی شخصیاش را فراموش میکند. در نهایت، او و مظنون اصلی با هم روبرو میشوند و حقیقت ماجرا آشکار میشود.
داستان درباره یک جانباز بیخانمان به نام بک است که با بازگشت قاتل خواهرش به جامعه، مجبور میشود با گذشته دردناک خود روبرو شود. میل به انتقام، زندگی آرام بک را به هم میریزد و او را در مسیری تاریک قرار میدهد.
نیروهای امنیتی مالزی در عملیات سرکوب گروه شبهنظامی وابسته به سلطنت سولو، که با نام "عملیات دولت" شناخته میشود، در منطقه لاهاد داتو ایالت صباح به مقابله پرداختند.
دوازده سال پس از فرار، تروجان، جنایتکاری حرفهای، به برلین بازمیگردد. قرار است یک نقاشی ارزشمند در این شهر دزدیده شود. اما سرقت دقیقاً برنامهریزیشده به زودی از کنترل خارج میشود.
رِی پس از آنکه از خیانت همسرش باخبر می شود، تصمیم به خودکشی می گیرد. اما در یک اتفاق غیرمنتظره، یک غریبه او را با یک قاتل اشتباه می گیرد و این موضوع زندگی او را به کلی دگرگون می کند...