شینیچی تسودا یک رمان نویس نابغه است. او برنده جایزه معتبر ادبی نائوکی است. یک روز او به ویرایشگرش ناهومی توریکای اجازه می دهد تا آخرین رمان او را بخواند. این رمان قرار است بر اساس موردی باشد که شینیچی تسودا خود را در شهری کوچک در استان تویاما تجربه کرده است. ناهومی توریکای از رمان جدید هیجان زده شده است، اما احساس عجیبی دارد و ...
در سال ۱۸۳۰، آگوستوس لندر، کارآگاه کهنهکار، به بررسی یک سری قتل در آکادمی نظامی ایالات متحده در وست پوینت، نیویورک میپردازد. ادگار آلن پو، یک کادت جوان آکادمی او را کمک میکند...
زندگی یک معمار جوان با تشخیص بیماری نادر چشمی او به آشوب کشیده می شود. با بدتر شدن وضعیت او، زندگی و انتخاب های شغلی خود را زیر سوال می برد و رابطه اش با همسر ناامیدش تیره تر می شود...
کریشنا دیو، پلیس آرام، یک پرونده قتل وحشتناک را بررسی می کند. همانطور که او لایه های جنایت را باز می کند، مخاطرات به طرز باورنکردنی بالا می رود و یک تهدید به طور غیرعادی نزدیک می شود...
این فیلم تلاش های یک خانواده آمریکایی معاصر برای مقابله با درگیری های پیش پا افتاده زندگی روزمره در حالی که با اسرار جهانی عشق، مرگ و امکان خوشبختی در دنیایی نامطمئن دست و پنجه نرم می کنند را نمایش می دهد...
هفت سال پس از بسته شدن پرونده مربوط به ویجی و خانواده اش، مجموعه ای از اتفاقات غیرمنتظره حقیقتی را آشکار می کند که تهدید می کند همه چیز را برای سالگاونکارها تغییر دهد...
کارآگاه تری سیاتل، همراه با مایا رودولف و جیسون بیتمن، در ماموریتی هستند تا دریابند چه کسی بابانوئل را کشته است، زیرا روز بزرگ به سرعت نزدیک می شود و جهان بدون نماد تعطیلات مورد علاقه آنها می ماند...
پس از شروع کار در یک فروشگاه سخت افزار ، مرد جوانی مضطرب معمایی تکان دهنده را کشف می کند که منجر به مبارزه با نیروهای وحشتناکی می شود که درست پشت دیوارها کمین کرده اند...
لینا کلامر، دختر گم شده کیتی مائورووا و ریچارد مائورووا، زنی است که پس از جعل هویت به عنوان «استر» از کمکاری هیپوفیز رنج میبرد. ریچارد متقاعد میشود که این دختر او نیست، در حالی که کتی با این باور مخالف است که شوهرش از پارانویا و توهم رنج میبرد. لینا سعی میکند آنها را از هم جدا کند و باعث ایجاد مشکلات اساسی برای خانواده میشود. اما این زوج سریعاً به گذشته تاریک و تاریخ قتلآمیز لینا پی بردند و او را تهدید کردند، لینا خشمگین میشود و «اولین قتل» خود را انجام میدهد...
امیلی به خانه می آید تا پدر و مادرش را ملاقات کند، اما متوجه می شود که آنها خودشان را برای سفری دیگر آماده می کنند. امیلی در حالی که برای تعطیلات در خانه آنها می ماند، با اعضایی از جامعه ملاقات می کند که می خواهند او در جشن کریسمس محله شرکت کند...
آلن و ماری به خانه رویاهای خود در حومه شهر نقل مکان کردند. اما مشاور املاک به آنها هشدار می دهد که آنچه در زیرزمین است ممکن است زندگی آنها را برای همیشه تغییر دهد...
سانتوشی افسرده و بدهکار به دخترش می گوید که می خواهد یک قاتل سریالی بدنام پیدا کند و جایزه بگیرد. با این حال، هنگامی که سانتوشی بدون هیچ اثری ناپدید می شود، اوضاع بدتر می شود و دخترش شروع به جستجو برای او می کند...