ماریلُو و فیلیپ در دوران بازنشستگی خود به پرتغال سفر میکنند تا خانهی جدیدشان را به نوههایشان نشان دهند، اما با مشکلات متعددی از جمله خانهی نیمهکاره و گم شدن فرزندانشان روبرو میشوند. آنها دو روز فرصت دارند تا قبل از رسیدن والدین، فرزندانشان را پیدا کنند.
لیا، طراح جلد کتاب، وانمود میکند که نویسندهی واقعی رمان عاشقانهی پرفروشی است که در واقع توسط رماننویس متکبر ادبی به نام مایکل نوشته شده است. او هرگز انتظار پیدا کردن عشق را برای خود ندارد.
روبنشتاین با جسارت تمام، موریس راول را برای آهنگسازی موسیقی بالهی بعدی خود انتخاب میکند. راول در پاسخ به این اعتماد، اثری بینظیر خلق میکند که به نام "بولرو" شناخته میشود و به بزرگترین موفقیّت او تبدیل میشود.
کسب پیروزی در جام سودور فقط به سرعت نیاز ندارد. موتورهای تیزرو کانا و توماس باید با استفاده از هوش و ذکاوت خود و با همکاری یکدیگر، از خط پایان عبور کنند.
ژرار لانژوین در جنوب فرانسه، مشغول آمادهسازی برای فیلمبرداری یکی از مهمترین فیلمهای زندگیاش است. اما در این بین، با مومو زاپارِتو، طرفدار پر و پا قرص و البته دردسرسازش، روبرو میشود. مومو با علاقه افراطی خود، آرامش لانژوین را برهم میزند و دردسرهایی برای او ایجاد میکند.
برخلاف همسالانش که موهایشان سفید شده، کاتاک هنوز کوچک و خاکستری است. او برای اثبات بزرگ شدن خود و براورده کردن آخرین آرزوی مادربزرگ مهربانش، راهی سفری پرماجرا به شمال بزرگ میشود.
زمستان سال 2020، در جایی در فرانسه. داریو، 27 ساله، پس از مصرف بیرویه الکل، گیج و گنگ در عمارت قدیمی خانوادگی که سالهاست با دو برادرش، مازّیو و رامیرز، در آن زندگی میکند، از خواب بیدار میشود.
فیلم "ورود کلونهای بروس" به بررسی پدیده "بروسپلوئیتِیشن" میپردازد، که به فیلمهای بهرهبردارانهای گفته میشود که پس از مرگ بروس لی در سال ۱۹۷۳ ساخته شدند. در این فیلمها از بازیگران شبیه به بروس لی استفاده میشد تا از محبوبیت ناگهانی او در سطح بینالمللی سوءاستفاده شود.
فیلم "خانواده بوویه-سوواژ" روایتگر داستانی عاشقانه از دل جامعهای اشرافی است. در این داستان، دختر خانواده عاشق پسری از طبقهای پایینتر میشود و عشق آنها در تقابل با تعصبات طبقاتی خانواده دختر قرار میگیرد.
کامیل، دختری 16 ساله که باردار بود، توسط حکم قاضی به مرکزی برای نگهداری مادران فرستاده شد. او در این مرکز با آلیسون، مادر جوانی که رفتارهای بچگانهای از خود بروز میداد، دوست میشود. کامیل در مقابل نادین، مربیای که شور و اشتیاق خود را در کارش از دست داده بود، سرکشی میکرد.