دختر جوان آمریکایی به همراه نامزد و عموی ثروتمند خود از پاریس دیدن می کند و در آنجا رمان نویسی را ملاقات می کند و به او علاقه مند می شود. غافل از اینکه، رمان نویس از دخترک برای رسیدن به عمومش استفاده کرده است...
بانوی فروش دستکش وین کریستل عاشق تزار الکساندر می شود. متترنیخ سعی می کند با استفاده از این امر وی را از کنفرانس های کنگره وین از سال 1815 دور نگه دارد...
یک تاجر (فردریک مارچ) عاشق منشی خود (کلودت کولبر) می شود، اما او با یک شخصیت پنهان (مونرو اوزلی) ازدواج می کند که برای هر دوی آنها دردسر ایجاد می کند...
پس از مرگ پدر و از دست دادن ثروت خانواده، بانی (جوان کرنفورد) به عنوان یک گزارشگر کارآموز مشغول به کار می شود، در حالی که برادرش (ویلیام بیكول) درگیر قاچاق مشروبات الکلی می شود...
آقا و خانم هاردی قصد دارند شب آرامی را در کنار هم و در منزلشان بگذرانند. در این حین، لورل و همسرش به آپارتمان آنها میآیند. لورل که هوس بستنی کرده است، به همراه هاردی، برای خرید بستنی بیرون میزنند، اما در راه، زنی را میبینند که گویا قصد خودکشی دارد. لورل و هاردی این زن غرغرو و آبزیرکاه را نجات میدهند، اما زن، از این نجاتیافتن ناراضی است و آنها را تا منزل دنبال کرده و تهدید میکند که یا باید از او نگهداری کنند یا برایشان دردسر ایجاد خواهد کرد. لورل و هاردی یک شبِ آشفته و پردردسر در پیش دارند تا این زن را از چشم همسرانشان دور نگه دارند و ماجرا را حل و فصل کنند.
یک کارگر فقیر کارخانه که توسط یک عموی ثروتمند استخدام شده بود، عاشق یک وارث زیبا می شود، اما خوشبختی و آینده امیدوارکننده او توسط یک رابطه قبلی با یک همکار که او را باردار کرده بود، به خطر می افتد...
یک منشی ساده برای یک وکیل طلاق زن کار می کند که فقط با زنان متاهل قرار می گیرد. برای جلوگیری از پرداختن به تعقیب های زناشویی هر یک از عاشقانه های احتمالی خود، او به او کمک مالی می کند اگر فقط به نام با او ازدواج کند.
مستندی درباره اینکه چگونه معدنچیان یکی از نواحی صنعتی اوکراین، با تلاش و ازجان گذشتگی پروژه ای که باید 5 سال طول میکشید تا تمام شود را در عرض 4 سال انجام دادند...