فیلم انیمیشنی درباره درخت کریسمس مورد علاقه بابانوئل که بعد از کریسمس دزدیده میشود و ماجرای بزرگ چهار تا از بهترینelfهایی که برای پس گرفتن آن تلاش میکنند.
درو و آلیسا که بهترین دوست و همخانه هستند، پی میبرند که دوست پسر آلیسا پول اجارهشان را خرج کردهاست. آنها برای جلوگیری از بیخانمان شدن و حفظ دوستیشان، مجبور میشوند به هر کاری دست بزنند و در این راه، با کمبود وقت هم مواجهاند.
جوی و اتان پس از تلاشهای بسیار برای حفظ عشق خود در برابر گذر زمان، دوری مسافت و همهگیری جهانی که موجب جداییشان شده بود، بار دیگر در کانادا با یکدیگر دیدار میکنند. اما این ملاقات، آنها را با حقیقتی تلخ روبرو میسازد: هر دوی آنها به طور جداگانه تغییرات بسیاری کردهاند.
وقتی جین در کلاس نهایی دانشگاهش مردود میشود، به خانه والدینش در کنار دریاچه برمیگردد و در آنجا با ضربه روحی گیجکنندهای که سال آخر تحصیلش را از مسیر خارج کرده بود، کنار میآید.
در آستانه بهار، شهر منتظر پیش بینی "دیو" جونده درباره پایان زمستان است. اما "دیو" خوابی آخرالزمانی می بیند و برای نجات دنیا با دوستش "چستر" همراه می شود و در این راه با شخصیت های مختلفی روبرو می شوند.
این داستان حول محور جنبش آزادیبخش حیدرآباد در سال 1948 میچرخد. تلاشها و مبارزات مردم تلنگانا در اوایل دوران استقلال را برای بازپسگیری دین و هویت خود در برابر ظلم و ستم نظامی و سیاسی به تصویر میکشد.
وینستون و گرگ، دو دوست که یکی پستچی و دیگری قاچاقچی است، به طور تصادفی یک محموله ماریجوانا را در پست پیدا میکنند و این موضوع باعث تغییر زندگی آنها میشود.
پل سالتزمن، کارگردان، به هند بازمیگردد و خاطرات خود را از زمانی که گروه بیتلز در سال ۱۹۶۸ در یک خلوت معنوی زیر نظر مربیگری ماهاریشی ماهش یوگی بودند، زنده میکند.
یک مرد تاجر موفق به ایتالیا سفر می کند تا دخترش را از خرج کردن تمام پولش برای بازسازی یک ویلای قدیمی باز دارد، اما ایتالیا برای او نقشه های عاشقانه دیگری در سر دارد.
قطار سریعالسیر ۳۱ دسامبر قرار بود یک سفر ریلی معمولی و آرام باشد، حداقل این چیزی بود که لوکوموتیوران نیکلای ایوانوویچ فکر میکرد. با این حال، سرنوشت برنامههای دیگری برای آن داشت.
سگی رها شده در منطقه مرزی پونچ کشمیر توسط زوج بدون فرزندی به نام سرگرد بهارات کومار ردی از ارتش هند و همسرش ناندینی سرینیواسان ردی پیدا شد. آنها او را تروی نامیدند. این داستان درباره پیوند عشقی بین آنهاست.
در اعماق جنگلهای انبوه تایگا، طاعون هاری شیوع پیدا کرده و گرگهای وحشی را به جان انسانها انداخته است. پدری که از جان پسرش بیمناک است، او را در کلبهای شکار پناه میدهد. در همین حال، مردم محلی باید با دو خطر بزرگ دست و پنجه نرم کنند: گله گرگهای هار و شکارچی بیرحمی که در کمین شکار است.
داستان دو دوست است که برای پرداخت بدهی، در نیویورک به فروش مواد مخدر مشغول میشوند. آنها ضمن مواجهه با مشکلات عاطفی و یک رئیس خلافکار خطرناک، در نهایت فرصتی برای فرار پیدا میکنند، اما شاید برای نجات از این وضعیت، خیلی دیر شده باشد.