باب، انقلابی سابق و پارانویایی، همراه دختر مستقلش، ویلا، در انزوا زندگی میکند. با ظهور مجدد دشمن شرور باب و ناپدید شدن ویلا، باب برای یافتن دخترش تلاش میکند، در حالی که هر دو باید با عواقب گذشتهٔ خود مواجه شوند.
تلاش داکوتا برای فرار از دردسر، او و لیام را به یک ماجراجویی فراری سوق میدهد و زندگی عادی را پشت سر میگذارد. چیزی که به عنوان جستجوی آزادی آغاز میشود، به جستجوی عشق، هویت و ناشناختهها تبدیل میشود.
مندی پترسون در تلاش است تا شور و شوق خود را در زندگی پیدا کند. به نظر نمیرسد آخرین تلاش او به عنوان یک مشاور املاک، با وجود تشویقهای دوستش تام و موفقیت شخصی او در این صنعت، نتیجهی مطلوبی داشته باشد. به نظر نمیرسد او شور و شوق تام برای فروش را داشته باشد.
دکتر مدلین فی، روانپزشک موفق و نویسنده پرفروش، در حالی که روی کتاب بعدی خود کار میکند، به خانه ساحلی پدر ثروتمندش پناه میبرد. او کمکم مشکوک میشود که یکی از بیماران سابقش او را تعقیب میکند.
دو نوجوان از یک فروشندهی کارتهای ورزشی دعوت میکنند تا در مدرسه صحبت کند، غافل از اینکه گذشتهی او به دانشآموزان مشکلدار کمک میکند تا با ایمان، شادی و امید با چالشهای زندگی روبرو شوند.
پسری جوان و دوستانش توسط بچهای مورد آزار و اذیت قرار میگیرند که ارتش اسباببازی هر کسی را که او را به چالش میکشد، به خدمت میگیرد و نیرویی عملاً شکستناپذیر را جمعآوری میکند. او با کمک پدربزرگش که در جنگ جهانی دوم خدمت کرده است، دوستان وفادارش و عشقش به تاریخ، نبرد را به سمت قلدرها میبرد و اهمیت کار تیمی، خانواده و دوستی را برای کسب پیروزی میآموزد.
پس از اینکه تیم فوتبال یک مدرسه کاتولیک قهرمان میشود، تراژدی رخ میدهد و یکی از بازیکنان ستاره کشته میشود و دو نفر از همتیمیهایش متهم میشوند. این فیلم بر اساس فصل ۲۰۰۴ دبیرستان بندیکتین کلیولند ساخته شده است.
دختری داغدار پس از از دست دادن اسب محبوبش، دچار احساس گناه میشود تا اینکه پدرش او را به یک حراج اسب میبرد. در آنجا، یک اسب مادهی رها شده از نژاد پرچرون با چشمانی که درد او را منعکس میکنند، کلید التیام قلب شکستهاش میشود.
پروفسور جنیفر کانلی، نابغه جوان و دارنده ۵ مدرک دکترا، فناوری نظارت بر رویا را توسعه میدهد. او هنگام آزمایش آن روی خودش، با «آدام»، یک موجود هوش مصنوعی غیرمنتظره که توسط اختراع او ایجاد شده است، روبرو میشود.
بیش از ۱۰۰ سال است که سینمای هالیوود «شرور» نهایی - سرخپوستان، همانطور که در فیلمهای وسترن اولیه به آنها برچسب زده میشد - را خلق کرده است. وسترن که تقریباً منحصراً به این ژانر محدود شده بود، به وسیلهای برای نژادپرستی آمریکایی تبدیل شد و نسلکشیای را که ایالات متحده بر اساس آن ساخته شده بود، پنهان کرد.
وقتی علاقهی شدید یکی از همکلاسیهایش به یک وسواس خطرناک تبدیل میشود، دانشجوی دانشگاه، ارین، در طول تعطیلات بهاری، خود را در اتاق خوابگاهش زندانی میبیند.
در سال ۱۹۸۳، الیزابت بوویا، معلول، به دنبال حق مرگ خود بود که این امر بحثهای ملی را برانگیخت. پس از نبردهای حقوقی، او ناپدید شد. رید داونپورت، کارگردان معلول، سرنوشت او و اهمیت داستانش را در دنیای امروز بررسی میکند.
یک پرونده گروگانگیری غمانگیز از سال ۲۰۰۸ برزیل، از طریق نوشتههای دیده نشده در دفتر خاطرات، مصاحبههای خانوادگی و پوشش رسانهای، آشکار میشود، زیرا یک دختر ۱۵ ساله به مدت ۱۰۰ ساعت توسط دوست پسر سابقش اسیر شده است، در حالی که شبکههای تلویزیونی آن را به صورت زنده پخش میکنند.
در طول تعطیلات، یک رهبر فداکار غیرانتفاعی با عدم قطعیت شغلی روبرو میشود، در حالی که برخوردهای غیرمنتظره با یک دوست قدیمی و یک متحد جدید، قدرت رها کردن را آشکار میکند.
انتقامجویان حتی تو بدترین موقعیتهای کیهانی همیشه یه جورایی پرچم امید دستشون بود، کسایی که میتونستن کل روز مبارزه کنن و کیف کنن. ولی تاندربولتسها؟ اونا کلاً یه چیز دیگهن! این فیلم جدید مارول یه تیم عجیب و غریب رو جمع کرده، نه قهرمانای خوشرنگ و لعاب، بلکه یه سری آدم غرغرو و ناسازگار. یلنا بلووا، قاتل بیوهی سیاه که طعنههاش باحاله، باکی بارنز، سایبورگ روس که قبلاً مامور مخفی بود، جان واکر که کاپیتان آمریکا رو ضایع کرده، گوست که دشمن تغییرشکلدهندهست، رد گاردین، سرباز قدیمی شوروی، تسکمستر که هر حرکتی رو میتونه کپی کنه و یه شخصیت مرموز به اسم «باب». باور کن، اینا اصلاً تیمی نیستن که بخوای واسه نجات دنیا روشون حساب کنی!
در زندگی پس از مرگ که ارواح یک هفته فرصت دارند تا تصمیم بگیرند ابدیت را کجا بگذرانند، جوآن با انتخابی غیرممکن بین مردی که زندگیاش را با او گذرانده و اولین عشقش که در جوانی فوت کرده و دههها منتظر آمدنش بوده، روبرو است.