زنی که با قاچاق حیوانات عجیب و غریب و کالاهای غیرقانونی امرار معاش میکند و هم یک اپلیکیشن عرفانی طراحی کرده، پس از وقوع یک حادثه تلخ با مشکلات جدی روبرو میشود.
ماز جبرانی، کمدین، استعدادهای درخشان و با صدای بلند خود را در اولین استندآپ کمدی انفرادی خود به نمایش می گذارد. او به موضوعاتی در مورد سیاست، نژاد و مذهب می پردازد و به طرز خنده داری مربوط به خاورمیانه را از بین می برد.
این داستان، ماجرای عشق میان کنریمون-این و یوشیتسونه را پس از شکست خاندان تایرا و نجات کنریمون-این از دریا توسط یوشیتسونه روایت می کند. یوشیتسونه به زور کنریمون-این را تصاحب می کند و با استفاده از تکنیک های خاص خود، عشق او را به دست می آورد.
خانم یوشینو و دخترش تاکاکو، زندگی آرامی دارند تا اینکه با جوانی به نام هیدئو آشنا می شوند. تاکاکو جذب مادرش می شود و مادر نیز به دلیل شباهت هیدئو به معشوقه قدیمی اش، احساس مشابهی پیدا می کند.
سباستین که فکر میکرد عشق زندگیاش را پیدا کرده، ناگهان توسط لورنا ترک میشود. او در تلاش برای بازگرداندن لورنا، با والریا آشنا میشود که به او کمک میکند.
محققان دریافتند که بیگانگان از دنیای دیگری به تکامل انسان کمک کردند و پیدایش یک خط خونی بسیار واقعی بودند که امروزه دست نخورده باقی مانده است. بیگانگان هزاران سال پیش زمین را ترک کردند، اما نشانه ها هر روز در حال افزایش هستند...
دختر جوانی توسط یک قاتل زنجیره ای ربوده می شود. قاتل زنجیره ای از دریچه های فاضلاب برای ربودن و کشتن قربانیان خود استفاده می کند. خواهر بزرگتر دختر تلاش می کند تا او را قبل از اینکه خیلی دیر شود، نجات دهد.
یک کارمند کوشا و جدی شهری و یک موجسوار خونسرد و بیخیال، هر دو وارث یک شرکت، وقتی در اتاق هیئت مدیره گرد هم میآیند و همکاری میکنند، میبینند که وجوه مشترک بسیاری دارند.
در کوههای گرجستان، دو زن که مسئول تلهکابین هستند، در حین کار و عبور کابینهایشان از کنار یکدیگر، دلباختهی هم میشوند. این رابطه عاشقانه با مخالفت رئیسشان مواجه میشود.
بازرس آب، برای بازرسی به ساختمانی متروک در مکانی دورافتاده وارد میشود، اما ناگهان متوجه میشود که در آنجا گرفتار شده و با هزارتویی پیچیده و عجیب از موانعِ طاقتفرسا روبهرو میشود.
خاطره و توهم بهم میپیچند تا یک اتفاق را شفاسازی کنند، که معلوم میشود، آلیس یک کاتاتونیک( دچار بیماری که نمیتواند نه حرف بزند و نه راه برود) است و در یک بیمارستان بستری شده است.
یک نویسنده دائم الخمر و ناموفق یک کمیک بوک درباره زندگی سابق خودش بعنوان یک آدمکش می نویسد و بعد از دیدن یک پست آنلاین متوجه میشود تو دردسر افتاده و ...