یک استاد مرموز و مرگبار علوم غریبه در سراسر ژاپن فئودال سفر میکند تا ارواح خبیثی به نام مونونوکه را شکار کند. او برای اینکه بتواند شمشیر مقدس طرد ارواح را علیه آنها به کار برد، باید شکل، حقیقت و دلیل وجودشان را کشف کند.
یک سامورایی در سفر خود به دختری جوان برمیخورد که روستایش توسط اژدها نابود شده است. با وجود میل سامورایی به دوری از دردسر، آنها درگیر ماجرایی خطرناک میشوند.
آکانه تسونهموری، بازرس ارشد اداره امنیت عمومی، در یک جلسه حضور داشت که گزارشی مبنی بر وقوع یک حادثه در یک کشتی خارجی به او رسید. این حادثه آغاز یک پرونده بزرگ و غیرمنتظره بود که تسونهموری مسئول رسیدگی به آن شد.
یک زن جوان در یک ساختمان آپارتمانی فرسوده متوجه میشود که همه جا کرمها و پروانهها را میبیند که از سوسکها، حیوانات و انسانها بیرون میآیند، و تصمیم میگیرد تا دریابد که این موضوع چگونه با قتلهایی در سطح شهر مرتبط است...
سوزومه، دختر 17 سالهای است که درون شهری آرام در کیوشو زندگی میکند، در حین سفر با مردی جوان مواجه میشود که به او میگوید: «من دنبال یه در میگردم». او را تعقیب میکند و در میان ویرانههای کوهستانی دری فرسوده پیدا میکند، انگار آن در تنها چیزی است که از تمام ویرانی ها به سلامت بیرون آمده است. انگار چیزی سوزومه را به سمت در میکشاند، در همین حین سوزومه خود را در حالی که به در رسیده است میبیند. خیلی زود درها یکی پس از دیگری در نقاط مختلف ژاپن شروع به باز شدن می کنند. بخاطر بلایایی که از آن سوی درها بر سر مردم روانه میشود، بایستی درها بسته میشدند. به نظر میرسید در آسمان مکانی که سوزومه واردش شده بود ستارگان، غروب خورشید و آسمان صبحگاهی تمام وقت با یکدیگر ترکیب شده بودند. به سبب این درهای مرموز، "سفر قفل کردن درها"ی سوزومه، آغاز میشود.
داستان در مجموعهای از آپارتمانها در آیندهای نه چندان دور رخ میدهد. این داستان، زندگی روزمرهٔ آشنا، ماجراهای بهیادماندنی، و رنج و لذت شناختن فردی دیگر را به نمایش میگذارد.
در پی اتفاقات فصل سوم سایکو-پاس، بازرس ایگناتوف با سازمانی به نام بیفروز آشنا میشود. بازرس ارشد آسوزا، حملهای به برج اداره امنیت عمومی را رهبری میکند.
سال 2112؛ تابستانی که آکانه تسونهموری (Akane Tsunemori) به اداره تحقیقات جنایی منصوب شد. تپهای سوگو (Teppei Sugo)، خلبان باتجربه ارتش دفاعی، به عملیات نظامی در اوکیناوا میپیوندد. سه ماه بعد، یک پهپاد جنگی بدون سرنشین به وزارت دفاع در توکیو شلیک میکند. مامور تومومی ماساوكا (Tomomi Masaoka) برای تحقیق در مورد حقیقت این پرونده به پایگاه نظامی سوگو اعزام میشود.
یک خودروی فراری به ساختمان اداره امنیت عمومی برخورد می کند. راننده، ایزومی یاساکا، مشاور روانشناسی در یک مرکز انزوای مجرمان بالقوه، شناسایی می شود. بازرسان شیموسوکی و گینوزا مأمور می شوند که یاساکا را به آئوموری بازگردانند. در آنجا، آنها با یک بهشت دروغین روبرو می شوند.
اوکو پس از از دست دادن والدینش در یک تصادف رانندگی، با مادربزرگش که یک مهمانخانه سنتی ژاپنی را اداره می کند، در روستا زندگی می کند. در حالی که اوکو برای تبدیل شدن به صاحب بعدی مهمانخانه آماده می شود، به طور معجزه آسایی می تواند ارواح دوستانه را ببیند...
هورو ساکاکی و متحدانش پس از شکست خردشده در دست خداوند زمین، هورو ساکاکی و متحدانش با یک قبیله مهاجم اسرارآمیز، که از انسانهایی که 20،000 سال پیش در زمین پشت سر گذاشته بودند، روبرو می شوند، کشف یک قلعه محاصره شده از شهر که از گودزیلا بلند شده است
در آیندهی دور و پیشرفت تکنولوژی، تمدن به اوج استفاده از اینترنت رسیده است. عفونت و آلودگیای در گذشته باعث میشود تا سیستمهای اتوماتیک از کار بیافتند که باعث بوجود آمدن مشکل در تاسیسات مهم شهری میشود. حالا مردم کنترل شهر را از دست دادهاند و توسط سیستم دفاعی طراحی شده محاصره شدهاند و...
سالهاست که رابطه کیوسوکه با خواهر کوچکترش کیرینو سرد و بیروح شده و فقط به سلام و احوالپرسی ختم میشود. اما روزی، کیوسوکه یک دیویدی انیمه موئه را در راهروی ورودی خانه پیدا میکند. کنجکاویش گل میکند و به دنبال صاحب آن میگردد، اما متوجه میشود که متعلق به کیرینو است. او شوکه میشود، اما غافلگیریهای بیشتری در انتظار اوست...
در دنیایی که جادو واقعیت دارد، دو خواهر و برادر به نامهای تاتسویا و میوکی شیبا برای تحصیل در دبیرستان جادو ثبت نام میکنند. ورود آنها به دانشکده، آرامش این مکان را برهم میزند.
Hotaru Hinase، دانشجوی سال اول دبیرستان، زندگی پر جنب و جوش پر از خانواده و دوستی دارد، اما در روابط عاشقانه شانس چندانی ندارد. همه چیز زمانی تغییر می کند که او یک حرکت گرم به همکلاسی خوش تیپ و دلشکسته خود، هانانوی، انجام می دهد، که منجر به درخواست او می شود و او گیج می شود. شاهد دختری باش که با معمای عشق دست و پنجه نرم می کند و پسری که با آن دست و پا می زند.
رین و همراهانش با موفقیت پادشاه ناپاک را پس از رستاخیز او در کیوتو شکست دادند و به روال روزانه خود در آکادمی True Cross بازگشتند. با این حال، Order of True Cross شروع به دریافت تعداد فزاینده ای از پرس و جوها در مورد شیاطین کرده است، زیرا موجی از رویدادهای عجیب در سراسر این سیاره گسترش می یابد ... در همین حال، رین و سایر Exwires برای حل این پدیده مرموز کار می کنند. دانشگاه با این حال، در طول جشنواره آکادمی True Cross، لوسیفر، پادشاه نور و فرمانده کل ایلومیناتی، ناگهان ظاهر می شود. لوسیفر با هدف احیای شیطان خدای شیطان و متحد کردن پادشاهی بشر، آسیه، و پادشاهی شیاطین، جهن، به یکی از ارکان صلیب حقیقی اعلام جنگ میکند. و برای انجام این کار، او ادعا می کند که ایزومو برای یک "طرح" خاص ضروری است.
انیمه کمدی «کامپیونه»، داستان کوساناگی گودو، پسر 16 سالهای را روایت میکند که به عنوان «قاتل خدا» شناخته میشود و به همراه اریکا براندلی، شوالیهای ماهر، در نبردهای جادویی علیه خدایان و دیگر کامپیونهها شرکت میکند.
کیتارو، که همیشه تمایل به جذب ارواح داشته است، به عنوان معلم دختر کوچکی به نام یایویی استخدام می شود که می تواند ارواح را ببیند و به دنبال روحی است که مادرش را گرفته است.
آلیسا جادوگر، نوزادی را پیدا می کند و او را بزرگ می کند. 16 سال بعد، ویولا، دخترخوانده او، بسیار بلند قد شده است. آلیسا و ویولا در یک سفر خنده دار و آشفته از هویت های اشتباه و شیطنت های ماوراء طبیعی قرار می گیرند.
کرمهایی که ده سال است ظاهر شدهاند، رویاهای انسان را غارت میکنند و به کرمها قدرتهای مافوق بشری میدهند. در این دنیای ناامیدکننده، داستان ملاقات یک نوجوان و یک دختر آغاز میشود.
پادشاه جانوران و شیاطین مرتباً قربانی های زن را برای خوردن می پذیرد تا تسلط مردم خود را بر نژاد بشر تثبیت کند. با این حال، برای قربانی نود و نهم، دختر انسانی که به پایتخت، ساریفی آورده شد، پادشاه هیولا را مجذوب خود می کند. در واقع، او نه از او و نه از هیچ جانور دیگری نمی ترسد و حتی بدون التماس و گریه مرگ او را می پذیرد، زیرا در صورت آزادی نه خانه دارد و نه خانواده ای که به آنجا برگردد. پادشاه او را جذاب می یابد و به او اجازه می دهد با وجود انسان بودن، به عنوان همسرش در کنار او بماند. این داستان چگونگی تبدیل شدن ساریفی به ملکه شیاطین و جانوران است.
به دلیل افسانه ای که توسط Tatsuya Uesugi به جا مانده است، دبیرستان آکادمی Meisei به خاطر تیم قوی بیسبال خود مشهور بود. اما با گذشت 26 سال از افتخارات آنها، این تیم نتوانست رکورد خود را حفظ کند و از آن زمان شهرت خود را از دست داده است. دو برادر ناتنی، سوئیچیرو و توما تاچیبانا، با هدف احیای تیم بیسبال آکادمی میسی که زمانی قدرتمند بود و وارد مسابقات قهرمانی ملی بیسبال دبیرستان می شوند. سوئیچیرو و توما سال دوم مدرسه راهنمایی آکادمی میسی هستند. هر دو پسر بازیکنان بیسبال با استعدادی هستند. سوئیچیرو مهارت بسیار خوبی را به عنوان شکارچی و خمیر از خود نشان داده است. توما با وجود داشتن مهارت خارقالعاده در پرتاب، به دلیل خاصی دیگر زمین بازی نمیکند. هنگامی که این دو وارد دبیرستان می شوند، آنها به عنوان یک باتری جفت می شوند و قصد دارند وارد مسابقات قهرمانی بیسبال دبیرستان ملی شوند!
در آینده ای دور، فضای استعمار شده توسط یک دشمن مرموز به نام UE مورد حمله قرار می گیرد. قهرمان داستان، فلیت آسونو، یک گاندام را تولید می کند تا از مستعمرات در برابر UE دفاع کند.
یوکیتو، پسر یکی از رهبران فرقه مشکوک، به دلیل تمرینات آموزشی مضحک فرقه جان خود را از دست داد. حالا در کمال تعجب، او به دنیایی دیگر تناسخ یافت! برای او دنیایی ایده آل بدون مفهوم «خدا» یا «دین» بود اما...! ماجراجویی بی نظیر «تناسخ در جهان دیگر» آغاز می شود: ایجاد «دین» در دنیای بدون خدا؟!
جنگ جام مقدس: مسابقه ای که در آن Mages ارواح قهرمان را احضار می کنند و در تعقیب جام مقدس با یکدیگر رقابت می کنند، یک ماشین برآورده کننده آرزوها که می تواند هر و همه آرزوها را برآورده کند. چندین سال پس از پایان پنجمین جنگ جام مقدس در ژاپن، جنگ بعدی در مکانی به نام Snowfield در غرب ایالات متحده ظاهر می شود. این یک جنگ جام مقدس است که پر از چیزهای دروغین است. Mages و Heroic Spirits روی یک پایه دروغین دور هم جمع شده اند. حتی با وجود اینکه آنها می دانند که این یک جنگ جام مقدس دروغین است، آنها همچنان بر روی پایه به رقصیدن ادامه می دهند. آنچه درست و نادرست است در زندگی بعدی حل می شود. آنها این کار را نه برای جام مقدس بلکه برای حمایت از اعتقادات خود انجام می دهند و نه بیشتر.
داستان در دوران خدایان، سال 300 اتفاق میافتد. یونا یوکی زندگی عادیای به عنوان یک دانشآموز دوم متوسطه دارد، اما او همچنین عضو “باشگاه قهرمان” است که فعالیتهای باشگاه شامل مقابله با موجودی مرموز به نام “ورتکس” میشود.
جونتا شیریشی، دانشآموز سال اول دبیرستان، یک شخصیت اوباش است که حتی زمانی که دقیقاً در کنار شما ایستاده است، مورد توجه قرار نمیگیرد. اما همکلاسی او، "زیبایی در سطح قهرمان" کوبو، همیشه به او توجه می کند و برای اذیت کردن او آنجاست. هر کسی می تواند برای کسی خاص شود، اما شاید خیلی زود باشد که این احساسات را «عشق» بنامیم. شاید این داستان هنوز دو قدم از کمدی رمانتیک بودن فاصله داشته باشد - بگذارید آن را یک کمدی شیرین بنامیم که در آن یک شخصیت پس زمینه نمایان می شود!
یامادا یک دختر ۱۵ ساله است که به تازگی به دبیرستان تاکازا آمده است. او به خاطر زیباییش به راحتی قابل تشخیص است هر چند با بدن خود راحت نیست و فکر می کند پایین تنه اش عجیب است. آرزوی اصلی او دوست شدن با ۱۰۰ نفر است هر چند می ترسه که آنها او را به خاطر بدن عجیبش مسخره کنند. او با یکی به نام کسودا تاکاشی اشنا می شود که سعی می کند این مشکل را برای او حل کند. تنها مشکلی که الان مقابل روی یامادا است این است که او هیچ چیز از...
انیمه داستان ماریا را دنبال می کند که قوی ترین جادوگر در طول جنگ صد ساله در فرانسه است. او از جنگ نفرت دارد و با قدرت های جادویی قوی خود، نبردها را مختل می کند. دخالت او با آرتمیس ساکوبوس و پریاپوس اینکوبوس، توجه آسمان ها را به خود جلب کرده است و بنابراین فرشته میکائیل یک فرمان صادر می کند. هنگامی که ماریا بکارت خود را از دست می دهد، قدرت های جادویی او نیز از بین می رود. فرشته زیبایی به نام حزقیال قرار است ماریا را تماشا کند و مطمئن شود که جادوگر در مقابل مردم از جادو استفاده نمی کند، اما ماریا به هر حال از جادو استفاده می کند.
«سیچی هیراگی یه گندهبک زشت، کثیف و بدبوـه». اینها توهینهایی هستن که یکییکی دارن در موردش گفته میشن. این واقعاً زندگی خسته کنندهای برای اونـه. یه روز، صدای فردی که خودش رو خدا میدونست از بلندگوها پخش شد که میگفت مردم آماده ی انتقال به یک دنیای دیگه باشن. همهی دانشآموزهای مدرسه از جمله سیچی به یه دنیای فانتزی که عناصر بازیهای ویدیویی مثل سطح و سلامتی و مهارت داشتن، منتقل شدن. با این حال قبل از انتقال کامل به اونجا، خدا مقدمات انتقال اونها به یه دنیای دیگه رو آماده کرده بود و اونها به محض آماده شدن تشریفات احضار، به عنوان یه قهرمان به اون دنیا فرستاده میشدن. همهی کلاسها گروههای مختلفی رو تشکیل دادن و منتظر انتقال به دنیای فانتزی شدن، اما سیچی جزوی از اون گروهها نبود و به همین دلیل به یه منطقه ی دیگه فرستاده شد. بعد از انتقال اولین چیزی که سیچی خورد «میوهی تکامل» بود که زندگی اون رو خیلی تغییر داد. این داستان از گلدریهای همکلاسیهای سیچی و تنهایی اون، تا تلاش سرسختانه و خوشبینی سیچی و تلاش برای زنده موندن در این دنیا رو به نمایش میذاره. در نتیجه، سیچی قبل از اینکه خودش بدونه به یه قهرمان تبدیل میشه.
یک روز، ولیعهد سیگ صدای خدایان را کاملاً می شنود. ظاهراً، نامزد او لیزلوت یک شرور "تسون د رایس" است که قرار است با مرگ او ملاقات کند ... و زبان تیز او فقط راهی برای پوشاندن خجالت او است. شاهزاده پس از کشف جنبه پنهان لیزلوت شایان ستایش به سختی می تواند خود را مهار کند. او نمی داند، موجودات بهشتی که این دانش را به او عطا کردند در واقع دبیرستانی هستند! آیا او می تواند از پیشگویی الهی آنها (بیایید تفسیر بازی کنیم) برای نجات نامزد خود و جلوگیری از پایان بد استفاده کند؟!
داستان درباره یوکی ریتو، پسر دبیرستانی ایه که نمیتونه عشقشو به دختر ارزوهاش، هارونا سایرنجی، اعتراف کنه. از بخت بدش یه روز وقتی برمیگرده خونه و میره حموم، ناگهان یک دختر عجیب از ناکجا آباد ظاهر میشه. اسمش لالا هست و از سیاره دویلوک، اومده. جایی که باید بر تخت پادشاهی بشینه. برای همین پدرش میخواد برش گردونه تا با یکی از همسرهای از پیش انتخاب شده ازدواج کنه، ولی اون تصمیم میگیره با ریتو ازدواج کنه تا تو زمین بمونه…