آقای "هالوت" باید در پاریس به یک دیدار رسمی برود اما در هزار توی معماری مدرن ساختمان گم می شود.در هجوم توریستها او به همراه گروهی از توریستهای آمریکایی در اطراف پاریس پرسه می زند و ...
در آلونکهاى حومهى مکزیکوسیتى ، بچه هاى فقرزده که به دست فراموشى سپرده شده اند ، زندگى پر فلاکتى را مىگذرانند . گروهى از آنان به بزه کارىهاى متداول در شهرهاى مدرن روى آوردهاند و تعدادى دیگر در دارالتأدیب به سر مىبرند .
یکی از اعضای جنبش مقاومت فرانسه بنام «آندره دویگنی» که توسط نازی ها دستگیر و زندانی شده است، قصد گریختن از زندان را دارد. سپس در روزی یکسان او به مرگ محکوم می شود، و همینطور یک زندانی جدید به سلول او می فرستند، که ممکن است جاسوس باشد. اکنون او یا باید هم سلولی اش را بکشد، یا اینکه ریسک کند و او را در جریان برنامه هایش برای فرار بگذارد...
پسری با بادکنکی که به نظر می رسد دارای احساس است دوست شده و شروع به تعقیبش می کند.او پسر را تا مدرسه،اتوبوس و کلیسا دنبال می کند.آنها با هم در خیابانهای پاریس بازی می کنند و از گروهی که قصد نابودی بادکنک را دارند دوری می کنند...
"جومپی نیکی" حشره شناس و محققی اهل توکیو است که در دهکده ای ساحلی و فقیرنشین مشغول جمع آوری نمونه و حشرات است.به دلیل تاریکی هوا و از دست دادن آخرین اتوبوس به مقصد شهر،برخی از روستائیان به او پیشنهاد می کنند شب را در آنجا سپری کند.او به خانه زنی جوان که در انتهای گودالی شنی قرار دارد می رود.او متوجه می شود که همسر و فرزند زن در طوفان شن کشته شده اند و ...
داستان در مورد گروهی از کشیش ها است که مورد تهدید تروریست های بنیادگرا قرار گرفته اند. آن ها به همراه جمعیتی از افراد فقیر در مکانی پناه گرفته اند. اکنون باید تصمیم بگیرند که آنجا را ترک کنند یا همراه مردم باقی بمانند و …
وقتی “اسکات” در معرض تابش رادیواکتیو قرار میگیرد، بعد از چند ماه متوجه میشود بدنش در حال کوچک شدن است بطوریکه علم پزشکی هم توانایی کمک کردن به او را ندارد ...
ژاپن، اوايل قرن نوزدهم. »دکتر نايدي« (ميفونه)، مشهور به »ريش قرمز«، پزشک مسئول يک درمانگاه عمومي فقيرانه است. »دکتر نوبورو ياسوموتو« (کاياما)، پزشک يار جديد، به رغم نافرماني هاي اوليه اش از »ريش قرمز«، از جمله به خاطر افراط در نوش خواري و پوشش غير معمولش، سرانجام مي آموزد که يک پزشک خوب بايد فداکاري کند.
گروهی از افراد مطرود با پس زمینه ها و ملیتهای مختلف مجبور می شوند در یک عملیات حفاری در آمریکای جنوبی کار کنند.وقتی آتش کنترل همه چیز را به هم می زند،چهار تن از آنها فرصت آنرا بدست می آورند تا با انتقال شش جعبه دینامیت از میان جنگل پول زیادی بدست بیاورند...
»آرتور همیلتن (راندولف) مردی میان سال و ثروتمند، اما ناراضی از زندگی و روزگار خود است که به سازمانی معرفی می شود که برای پولدارهای خسته از حال و روز یک نواختشان، ترتیب مرگی ظاهری را می دهند، سپس جسد شخص دیگری را به جایشان به خاک می سپارند، و آنان را با هویتی تازه به اجتماع می فرستند.
داستان رمانتیک The Manual به عنوان اولین فیلم عاطفی - علمی شناخته میشود جایی که یک اکتشاف ساده ، نه تنها انسان ها را از هم دور نمیکند بلکه آنها را به هم نزدیک کرده و به نوعی زندگی آنها را دست خوش تغییرات زیادی میکند .
فرماندار تايرو به خاطر مخالفتش با فساد فئودالى بر كنار و تبعيد میشود . همسرش ، « تاماكى » ( تاناكا ) ، پسرش ، « زوشيو » ( هاناياگى ) و دخترش ، « آنجو » ( كاگاوا ) را كه عازم ملحق شدن به او در تبعيدگاه هستند ، به زور به بردگى میگيرند ……
درست در زمانی که چهار هم سلولی قصد اجرای نقشه فرار خود را دارند،یک زندانی جدید به سلول آنها منتقل می شود.چهار هم سلولی به حبسی طولانی مدت محکوم شده اند.آیا آنها می توانند به زندانی تازه وارد اعتماد کنند؟
دختر «فردي» (نيکلسن) و «مري گيل» (هيوستن)، بر اثر بي احتياطي راننده اي به نام «جان بوت» (مورس) به قتل رسيده است. مرگ اين دختر باعث شده تا آن دو از هم جدا شوند. در حالي که «مري» دوباره ازدواج کرده و سعي دارد روال عادي زندگي اش را پي گيرد، «فردي»، مرد عصبي و تلخي شده که بي هدف و سرگردان دنبال معنا و هدفي در زندگي مي گردد...
داستان آگوست سال 1925 در یک مزرعه دانمارکی اتفاق می افتد.بورگن سه پسر دارد،میکل پسری خوش قلب که همسرش اینگر باردار است،یوهانس که باور دارد مسیح است و آندرس جوان که عاشق دختر خیاط است.عقاید بنیادگرای پدر دختر از نظر بورگن کفر محسوب می شود،او با ازدواج مخالفت می کند تا زمانیکه پدر دختر عقایدش را ترک کند و
داستان فیلم در منطقه ای از مجاسرتان اتفاق می افتد.در شهری که توسط جنگل احاطه شده است.هوا به شدت سرد است.حتی این هوای سرد هم نمی تواند مانع رفتن مردم به چادر سیرک برای تماشای برنامه بکند …
وا (اولمان) و “یان” (فون سیدو) “رزنبرگ” ویولننوازان سابق اکنون در جزیرهای مزرعهداری میکنند، در حالی که سایه تهدیدگر جنگ به آنان نزدیک میشود. هنگامی که چتربازان دشمن نزدیک محل سکونت آنان فرود میآیند، ناخواسته تن به شرکت در یک گفتگو با مهاجمان میدهند که متعاقباً از تلویزیون دشمن پخش میشود. مقامات محلی آنان را همراه گروهی دیگر به جرم خیانت احضار میکنند …
"اونوف" نویسنده ای که مدت زیادی است کتاب جدید چاپ نکرده و از حرفه اش دورافتاده است.وقتی در یک شب طوفانی توسط پلیس در حالی که هیچ مدرک شناسایی نداشته و دیونه وار در حال فرار بوده دستگیر می شود,کارآگاه به او مشکوک می شود ...
"سایمون کوهن" یک یهودی لیبرال است که به یک محله در آمستردام فرمانروایی کرده و یک کافی شاپ را اداره می کند."سایمون" به دانشجوی دندانپزشکی "کامیل ورولیژیک" علاقه مند شده و او را به دنیای در هم گسیخته خود می کشد و...
رویاى صید یک ماهى بزرگ ، همواره آرامش زندگى ماهی گیری پیر و باتجربه را برهم زده است. تا اینکه ، سرانجام وی موفق مى شود یک ماهى بزرگ را در نبردى سخت صید کند. اما ...
کوری (دلون) پس از پنج سال حبس از زندان آزاد می شود. کمی بعد او با ووگل (ولونته)، خلافکار فراری، و ژانسن (مونتان)، پلیس سابق الکلی و تیراندازی چابک دست هم راه می شود. آنان با موفقیت چهار میلیون دلار جواهرات باارزش را از محل نمایش شان می دزدند و در این جا متوجه می شوند که مال خرشان معامله را برهم زده است...
زمانی در سالهای آغازین قرن،"آپو" در خانواده ای مستمند در دهکده ای از بنگال به دنیا می آید.پدر که شاعر و کشیش است نمیتواند به اندازه نیاز خانواده درآمد داشته باشد.خواهر او "دورگا" همیشه از باغ همسایه سرقت می کند.همه اینها به مشکلات روزانه مادر خانواده اضافه می شود در حالیکه همیشه با عمه خانواده در حال درگیری است...
"جوزف کی" صبح یک روز از خواب بیدار شده و متوجه می شود پلیس در اتاقش حضور دارد.آنها او را دستگیر می کنند اما هیچکس به او نمی گوید جرمش چیست.برای پیدا کردن دلیل این اتهام و اثبات بیگناهی اش او تلاش می کند پشت چهره سیستم قضایی را بیبیند و...
«ال جفه» (فرناندس)، ثروتمند مکزیکی پس از کشف این که دخترش «ترسا» (مالدونادو) از ژیگولویی به نام «آلفردو گارسیا» بچه دار است، یک میلیون دلار برای سر «گارسیا» جایزه می گذارد. «کوییل» (یانگ) و «ساپنسلی» (وبر)، دو جایزه بگیر امریکایی به «بنی» (اوتس)، پیانیست «بازنده»، ده هزار دلار برای تعیین محل «گارسیا» پیشنهاد می کنند…
نویسنده ای به نام "جیوانی پونتانو" پس از دیدار با دوستش،به مهمانی که به مناسبت چاپ جدیدترین کتابش گرفته شده می رود و همسرش "لیدیا پونتانو" از مکانی که سالها پیش در آن زندگی می کرده بازدید می کند.آنها به مهمانی یکی از مردان ثروتمند میلان می روند.در میانه شب "جیوانی" با دختر میزبان آشنا شده و...
در حومه رم،"ویکتوریا" نامزدی خود را پس از یک شب پردردسر با "ریکاردو" به هم می زند.او به مرکز شهر می رود تا با مادر خود ملاقات کند و با "پیرو" که یک فروشنده است آشنا می شود.اما رابطه آنها به دلیل طبیعت مادیگرای "پیرو" محکوم به شکست است و...
«سیاه مو»: یک سامورایی (میکونی) همسر وفادار (آراتاما) خود را ترک می کند تا با زن دیگری (واتانابه) ازدواج کند… «هوئیچی بی گوش» شبی روح یک سامورایی نزد پسر نوازنده ی نابینایی (کاتسوئو ناکامورا) می آید و از او می خواهد تا برای حاکم خردسال مرده ای آواز بخواند…«یک فنجان چای»: «کانایی سامورایی» (گانمون ناکامورا) مشغول نوشیدن چای عصرانه اش است، که تصویر یک سامورایی دیگررا در فنجان چای خود می بیند… «زن برفی»: دو مرد هیزم شکن (ناکادایی و اوکادا) در برف و بوران در کلبه ای خالی پناه می گیرند. ناگهان، زنی (کیشی) از غیب می رسد و حادثه های عجیبی اتفاق می افتد…
سال 1951 و در خلال جنگ کُره، مارکوس (لوگان لرمن) یک دانشجوی یهودی اهل نیوجرسی به دانشگاهی در اوهایو می آید، جائی که او باید مسائلی همچون سرکوب جنسی و یهودستیزی دست و پنجه نرم کند...
"آپو" دانش آموزی بیکار است که آرزوی داشتن آینده ای به عنوان یک نویسنده را دارد. یکی از دوستان قدیمی اش او را به مراسم ازدواجی در یک روستا دعوت می کند. این مراسم زندگی او را برای همیشه تغییر می دهد...
داستان فیلم روایتگر قصه زنی به نام "ناتالی" (ایزابل هوپر) است. "ناتالی" در دبیرستانی در پاریس فلسفه درس میدهد.او عاشق شغلش است، صاحب دو فرزند است و وقتش را بین خانودهاش، دانشآموزان سابقش و مادرش که بیش از حد خواهان توجه است، تقسیم کرده. یک روز، شوهر ناتالی اعلام میکند قصد جدایی دارد و میخواهد با زن دیگری زندگی کند. بعد از این، ناتالی میماند و تصمیم تازهای که باید برای ادامه زندگی بگیرد و ..