سال 1870 . یکى از مدیران شرکت راه آهن وسترن یونیون ، « جف باتلر » ( مکرى ) ، به دختر یکى از مهندسان شرکت ، « مالى موناهان » ( استانویک ) ، دل مىبندد. در حالى که سیاستمدار نابکارى که منافعى در شرکت رقیب ، راه آهن سنترال پاسیفیک ، دارد با کمک خلافکارى به نام « سید » ( دانلوى ) به قصد خرابکارى وارد عمل مىشود.
گروهبان جیم برادوک (ری ریگان) و ستوان جان هلیدی (جان هی) زندانیان جنگ در مسیر به یک اردوگاه موفق به فرار شده و به مرز سوئیس راهی می شوند ، آن ها به روستایی می روند که با یک کشیش آشنا می شوند و ...
"جان-اریک ویدگرن" دانش آموز سال آخر دبیرستان است.معلم لاتین او "کالیگولا" از همه هراس دارد،هم معلمان و هم دانش آموزان."ویدگرن" عاشق "برتا" که در یک فروشگاه تبناکو کار می کند می شود.او می گوید توسط مردی بیمار و روانی مورد آزار و اذیت قرار می گیرد اما...
"ماریا" و "لورنزو" قصد ازدواج دارند اما تفاوتهایی مانع این کار می شود. آنها با "آقای دیمیان"، مالک فروشگاه شهر که بطور پنهانی به "ماریا علاقه مند است روبرو می شوند و...
رُم سال 1944."جورجیو مانفردی" یکی از رهبران مقاومت توسط نیروهای نازی شناسایی می شود.او نزد دوستش "فرانچسکو" رفته و از نامزدش "پینا" درخواست کمک می کند."پینا" باید به یک کشیش اطلاع دهد که "جورجیو" مجبور است شهر را هر چه زودتر ترک کند و...
فیلم یک نگاهِ اکسپرسیونیستی بین فقیر و قروتمند در جامعه دارد و در مورد مردی ثروتمند می باشد که در بهتری و مجلل ترین مکان زندگی میکند در صورتی که عده ای از مردمان در کناره او از از فقر و گرسنگی زجر می برند...
در کافه ایستگاه راه آهن "لاورا جسون" با دکتر"الک هاروی" آشنا می شود.در حالی که هر دو آنها ازدواج کرده اند عاشق یکدیگر می شوند.آنها هر پنج شنبه در کافه ای کوچک همدیگر را ملاقات می کنند در حالی که می دانند عشقشان غیر ممکن است...
در شب سال نو،"ژان مارتنز"،یک سفیر سوئیسی یتیمی نابینا را به سرپرستی پذیرفته و نزد چهار فرزند خود می برد.اما "گرترود" بزرگ شده و تبدیل به زنی جوان می شود در حالیکه "ژان" به آرامی عاشق او می شود و...
« دان برنم » ( ميلاند ) نويسندهى دائم الخمرى است كه خلاقيتش را از دست داده است . در يك تعطيلى آخر هفته كه برادر هم خانه اش ، « نيك » ( ترى ) ، به سفر رفته ، كشمكش « برنم » با اعتيادش ، اوج مى گيرد .
« دامبو » بچه فيلى در يك سيرك است كه به خاطر گوشهاى بيش از حد بزرگش مسخره و تحقير مىشود. او به كمك بهترين دوستش ، « تيمونى موشه » ( برافى ) و چند كلاغ ، كشف مىكند كه مىتواند با اين گوشها پرواز كند و ستارهى سيرك بشود.
هالی مارتینز یک رمان نویس داستان های تخیلی است که صاحب منصبی در جنگ وین که توسط متحدان پیروز، به چند بخش تقسیم شده است می شود؛ جایی که کمبود مواد غذایی سبب رونق بازار سیاه شده است. او به دعوت دوست سابق مدرسه ی خود، هری لایم، این کار را می پذیرد اما چندی بعد می فهمد که دوستش در یک حادثه ی عجیب کشته شده است. پس از صحبت با دوستان و همکاران لایم متوجه وجود تضادهایی در حرف های آنان شده و مصمم می شود که کشف کند واقعا چه اتفاقی برای لایم افتاده است...
"جولی" جوان به همراه پدرش در عمارت بزرگی در اواخر قرن نوزدهم زندگی می کنند. او اخیرا نامزدی خود را به هم زده اما به یکی از خدمتکارانش علاقه مند است. آنها یکی از شبهای تابستان را با هم سپری کرده و از خاطرات و رویاهایشان به هم می گویند. در این میان آنها تصمیم می گیرند به سوئیس بگریزند و...
روزی روزگاری زنی سالخورده نوزادی تنها را پیدا می کند. او نوزاد را به نزد خود می برد اما پس از مرگ او، کودک، "تاتو" به یتیم خانه می رود. او یتیم خانه را به عنوان یک مرد جوان خوشحال ترک کرده و در دوران پس از جنگ میلان به جستجوی شغل می رود. او با کمک بیخانمانها تصمیم می گیرد در زمینهای خالی شهری برای آنها بسازد...
"ایاگو" با موفقیت "اوتلو" را متقاعد می کند که همسرش به او خیانت می کند. او شخصیتی شرور با خواسته های شخصی خود است. برداشتی مملو خشم و حسادت از داستان کلاسیک "شکسپیر" !
فیلم داستان عشق بین "کارملا" و "آنتونیو" است."کارملا" زنی مصمم است که تصمیم دارد برای رسیدن به خواستهای قلبی خود بر هر مانعی چیره شود.اما آنها با مخالفتهایی از طرف خانواده های خود روبرو می شوند و...
داستان شهری در امریکای لاتین که مردم در آن بر دو دسته اند: کارگر یا بیکار، و از این دو گونه بیرون نیست: کارگرانی در پرتو سازمان نفت و بیشینه ای بیکار؛ و در هر دو گونه، مردمانی یکنواخت، با زندگی خسته کننده. تا اینکه یکی از چاه های «نفت» آتش می گیرد و برای خاموش ساختنش نیاز به نیتروگلیسیرین است...
در سال 1159،یکی از بانوان دربار خود را به شکل همسر یک لرد در آورده و با همراه یک سامورائی وفادار از شهر خارج می شود.پس از این ماجرا سامورائی از لرد درخواست می کند به او اجازه ازدواج با زنی که نجات داده را بدهد.لرد به او این اجازه را می دهد اما سامورائی متوجه می شود زن پیش از او ازدواج کرده و...
"مارتی" قصابی 34 ساله که خانواده ای ایتالیایی برای ازدواج در جستجوی او هستند.او با معلمی به نام "کلارا" برخورد می کند.آنها هر دو تنها بوده و عاشق هم می شوند و...
مستند از روی عرشه کشتی "کالیپسو" فیلمبرداری شده است."کوستو" و تیمش غواصانش در طول دو سال در دریای مدیترانه،خلیج فارس،دریای سرخ و اقیانوس هند مشغول به فیلمبرداری بوده اند...
سال ۱۸۶۲. آرامش خانواده “جس بردول” (کوپر) که از پیروان فرقه مذهبی کویکر است، با گسترش آتش جنگهای داخلی به ایندیاای جنوبی، در هم میریزد. یک افسر شمالی از مردان جوان میخواهد که به ارتش بپیوندند، سلاح بردارند، و با جنوبیها بجنگند. حالا، “جاش بردول” جوان (پرکینز) هرچند که به جنگیدن اعتمادی ندارد، اما به شجاعت خودش شک میکند. خبر میرسد که مهاجمان “مورگان” در راه هستند، و “جاش” تصمیم میگیرد به گارد محلی بپیوندد …
"ورونیکا" و "برویس" در خیابانهای مسکو قدم زده و به یکدیگر عشق می ورزند."ورونیکا" می خندد چون در این صبح آنها با هم خوشبخت هستند.آنها چند مرغ ماهیخوار در آسمان می بینند.وقتی به خانه "ورونیکا" می رسند درباره یک قرار ملاقات با هم صحبت می کنند اما جنگ جهانی دوم در مسکو آغاز می شود."بوریس" مجبور می شود به جنگ برود و...
روزنامه نگارى به نام «مارچلو روبينى» ( ماسترويانى ) با نوشتن مطالب جنجالى و داستان رسوايى ها تأمين معاش مى كند. او در حالى كه جاه طلبى هاى ادبى نيز دارد در منجلاب جامعه ى فاسد رم گرفتار آمده و بى اعتنا به اصول اخلاقى مى كوشد تا خودش را پيدا كند.
فیلم داستان "ترس"،مالک یک کافه است که از ناپدید شدن اسرارآمیز همسرش در شانزده سال پیش عزادار است.مردی وارد شهر شده و او تصور می کند او همسر گمشده اش است.اما مرد از فراموشی رنج می برد و...
دخترى به نام « ويريديانا » ( پينال ) قرار است راهبه شود. او پيش از اجراى مراسم سوگند در صومعه به ديدار آخرين خويشاوند خود، مرد ثروتمندى به نام « دون خايمه » ( رى )، مىرود. « دون خايمه » خيلى زود جلب « ويريديانا » مىشود. با اين همه دست به خودكشى مىزند...
در پى حمله ى «گاریبالدى» به سیسیل، شاهزاده ى سالینا، «دون فابریتسیو» (لنکستر)، می پذیرد که برادرزاده ى محبوبش «تانکردى» (دلون) به ارتش «گاریبالدى» بپیوندد. در سفر هر ساله ى شاهزاده و خانوادهاش به ییلاق، «تانکردى» هم به آنان میپیوندد و دل به «آنجلیکا» (کاردیناله)، دختر «دون کالوگرو» (استوپا) میبندد…
یک روز 'نانسی' در حالی که چمدان به دست داشت از قطار لندن پیاده می شود و به دنبال "YWCA" می گردد. از آن طرف مردی بنام کالین با کمک دوستش سعی در بهتر کردن نحوهی ارتباط برقرار کردنش با زنان است. نانسی و کالین به طور اتفاقی یکدیگر را ملاقات میکنند و...
مرد و زنی به طور اتفاقی در بعد از ظهر یکشنبه ای با هم دیگر برخورد می کنند.به مرور که با یکدیگر بیشتر آشنا می شوند متوجه می شوند که هر دو همسران خود را از دست داده اند.آنها با هم دوست شده،صمیمی می شوند.اما زن فاش می کند نمی تواند به خاطر خاطرات همسر سابقش عاشق شود و...
ترم جديد يک دبيرستان شبانه روزي خصوصي، جايي در قلب انگلستان، آغاز مي شود. پسرها در خوابگاه مستقر مي شوند. مدير دبيرستان، «آقاي کمپ» (لو) معلم جديدي را معرفي مي کند و ظاهرا همه چيز روال عادي خود را پيدا مي کند...
«هوکی» (ساترلند)، «دوک» (اسکریت) و «جان» (گولد) به بیمارستان جراحی سیار ارتش شماره ی ۴۰۷۷ در کره وارد می شوند و مشغول عمل جراحی مجروحان بازگشته از جبهه می شوند. این جراحان چیره دست در اوقاع فراغت عادت ها و سرگرمی های خود را دنبال می کنند…
یک کارگر وظیفه شناس در پی حادثه ای انگشت خود را از دست می دهد.برخلاف معلولیت جسمی،این حادثه موجب می شود او بیش از پیش درگیر گروههای سیاسی و انقلابی شود و...
"انریکو ماتی" به تغییر آینده ایتالیا کمک کرده است،ابتدا به عنوان یک مبارز آزادی علیه نازیها و سپس به عنوان مخترع گاز متان از طریق یک شرکت عمومی و در نهایت به عنوان رئیس گروهی که برای گسترش منابع نفتی تشکیل شده است.در سال 1972 بر اثر سقوط هواپیمای شخصی اش او جان خود را از دست می دهد و...
دو آواره - «ماکس» (هاکمن) و «لاين» (پاچينو)- در کاليفرنياي شمالي با هم آشنا مي شوند و وقتي «ماکس» تعريف مي کند که مي خواهد با پس اندازهايش در دوران حبس، در پيتسبرگ يک کارواش راه بيندازد، تصميم مي گيرند با هم کار کنند...
«هری کول» (هاکمن) و هم کارانش با استفاده از یک سیستم پیچیده ی میکروفن های مخفی به استراق سمع زوج جوانی که در یک میدان شلوغ سن فرانسیسکو قدم می زنند، می پردازند. «هری» هنگام گوش دادن به نوار استراق سمع متوجه جمله ای می شود که دال بر در خطر بودن زن و مرد است…
تراویس بیکل جوانی است که دچار بیخوابی است به همین دلیل تصمیم میگیرد تا شبها به عنوان راننده تاکسی در خیابانهای نیویورک مشغول به کار شود. اما شبهای نیویورک مکان خوشایندی برای گذراندن زمان نیست، چرا که خیابان مملو است از بدکارهها، معتادین و انواع انسانهای رنگینپوستی که به خاطر تعلق داشتن به طبقات پایین جامعه راهی جز توسل به بزهکاری ندارند. در این میان تراویس با دختری آشنا میشود که در یک آژانس خصوصی کار میکند اما به دلیل منزوی بودن تراویس رابطهشان راه به جایی نمیبرد. تراویس تصمیم نهایی را میگیرد و عزم خود را جزم میکند تا مانند باران خیابانهای نیویورک را از فساد و آلودگی بشوید...
فیلم داستان زندگی داخل یک مزرعه ایتالیایی در آغاز قرن است. خانواده های فقیری در آنجا زندگی می کنند و صاحب مزرعه با محصولات خود دستمزد آنها را می پردازد. یکی از خانواده های فرزند بسیار باهوشی دارد. آنها تصمیم می گیرند او را به مدرسه بفرستند. او باید هر روز صبح زود از خواب بیدار شود و چندین مایل را تا مدرسه پیاده روی کند...
زمان جنگهای ویتنام است. به کاپیتان «ویلارد» دستور داده می شود که به جنگلی در کامبودیا رفته و سرهنگ کورتز خائن را که درون جنگل برای خودش ارتشی تشکیل داده را پیدا کرده و بکشد. زمانیکه او در جنگل فرود می آید کم کم توسط نیروهای مرموزی در جنگل گرفتار شده تا حدی که دچار جنون می شود. همراهان وی هم یکی یکی به قتل می رسند. همینطور که ویلارد به مسیرش ادامه می دهد بیشتر و بیشتر شبیه کسی می شود که برای کشتنش فرستاده شده است...
دانسيگ، نوجواني به نام «اسکار» (ديويد بنت) از سه سالگي موفق شده جلوي رشد خود را بگيرد. او اغلب طبل مي زند و با فرياد مي تواند شيشه ها را بشکند. با به قدرت رسيدن نازي ها، «اسکار» کاري مي کند تا ناپدري اش «آلفرد» (آدورف) را به جرم هم کاري با دشمن تيرباران کنند...
"باب فاس" کارگردان فیلم، داستان زندگی خود را بازگو می کند، طراحی کردن رقص و انتخاب رقاص برای اجرای جدیدش که مربوط به یک رقاص فاحـشه است ، و از آن طرف ساخت و تکمیل فیلم خود که درباره یک کمدین فاسد به نام "جو گیدئون" ، داستان این فیلم را تشکیل می دهند..
سال ۱۵۷۳٫ در جنگ بر سر کیوتو، «شینگن تاکه دا» (ناکادایی)، رهبر خاندان «تاکه دا» به دست یک تیرانداز کمین کرده، زخم مهلکی برمی دارد و به برادرش «نابوکادو» (یامازاکی) دستور می دهد تا سه سال مرگ او را مخفی نگاه دارد. «نابوکادو» یک دزد عفوخورده (ناکادایی) را مجبور به ایفای نقش بدل تمام وقت «تاکه دا» «کاگه موشا» می کند...
داستان فیلم مبارزه کارگران کشتیسازی و اتحادیههای مربوطه و اعتصاب آنان را روایت میکند. زمانی که در سال ۱۹۸۰ کارگران کشتیسازی در گدانسک دست به اعتصاب زدهاند، حزب کمونیست فردی به نام نیکل را که یک خبرنگار است را به گدانسک میفرستد تا بکوشد با جستجو در زندگی سران اعتصاب نقاط ضعفی پیدا کند که بتوان علیه آنها به کار گرفت. نیکل با فرورفتن در قالب فردی همدل با کارگران مصاحبه میکند.