لیزا پس از به هم خوردن رابطه اش، به هلند باز می گردد، جایی که متوجه می شود دوستی در حال ازدواج است. قبل از عروسی، خانم ها تصمیم می گیرند یک سفر دیگر به ایبیزا داشته باشند، جایی که عشق جدید و قدیمی ظهور می کند...
در دنیای آخرالزمانی یک قبیله از مهاجمان از مواد مخدر خانگی استفاده می کند تا افراد بی گناه را به حیوانات مضطرب تبدیل کنند تا آنها را در مبارزه با یکدیگر سرگرم کنند. هنگامی که رئیس آن ها شایعه هایی در مورد دختری با قدرت هایی منحصر به فرد میشنود، بهترین افرادش را برای گرفتن او می فرستد. در همین حال آن دختر که نامش مولی هست، کودکی تنها را پیدا میکند که در یک کابین منتظر بازگشت پدر و مادرش مانده که احتمالا مرده اند. مولی مجبور است در همان زمان از کودک و خودش در مبارزه با مهاجمان محافظت کند.
در یک تعطیلات خانوادگی در ساحل، سم با تس آشنا می شود، که اسرار خود را با خود حمل می کند و به او نشان می دهد که چگونه لحظه حال می تواند بر خاطرات و اضطراب در مورد آنچه هنوز در راه است پیروز شود...
همسر دزموند پس از کریسمس 1953 او و 3 فرزندشان را ترک میکند. از آنجایی که او در دوبلین بیکار است، مقامات بچهها را در یتیمخانهها میگذارند. وقتی شغلی پیدا می کند، سعی می کند بچه هایش را پس بگیرد...
دیک تروم، نوجوان چاق، از بزرگ شدن در یک شهر لذتگرایانه که به غذا و سرگرمی اختصاص دارد، لذت میبرد. هنگامی که یک رستوران زنجیره ای به پدرش فرصتی را ارائه می دهد که همیشه آرزویش را داشت تا خودش را اداره کند، خانواده تروم نقل مکان می کنند. با این حال، شهر جدید آنها دانهوون محل سکونت افراد عجیب و غریبی است که فقط تناسب اندام را به هوشیاری غذایی ترجیح می دهند.
هانا بیننکامپ، اقتصاددانی بسیار بلندپرواز، در یک ماجرای عاشقانه با بن الزن، بانکدار برجسته نیویورکی، گرفتار میشود. او حتی در تلاش برای مبارزه با دنیای مالی در نیویورک به او کمک میکند. اما وقتی هانا بیش از حد جسور میشود، بن به رقیبی تبدیل میشود که او برای رسیدن به هدف خود باید با او مقابله کند.
یک زوج صمیمی به نام های لونا و مینک یک سالگی رابطه خود را جشن می گیرند. اما لونا از ابتدای رابطه خود لذت جنسی خود را جعل می کرد، بهترین دوستان او ایده جدیدی را پیشنهاد می کنند اما این ایده زندگی لونا را زیر و رو می کند...
چهار دوست قدیمی دانشگاهی که در دهه چهل زندگیشان هستند، در زمان سختی و ناامیدی دور هم جمع میشوند. شادیهای قدیمی زنده میشوند، اما واقعیت تلخ مشکلاتشان نمیتواند آنها را راضی کند و در نهایت دوستیشان را به خطر میاندازد.