لانگ، پس از آنکه از زندان آزاد میشود، به زادگاهش در شمال غربی چین بازمیگردد. او که به عنوان عضوی از گروهی مأمور جمعآوری سگهای ولگرد پیش از المپیک ۲۰۰۸ بوده است، با یک سگ سیاه سرگردان پیوندی ناگسستنی مییابد. این دو روح تنها، سفری تازه را با هم آغاز میکنند.
در یک ماجراجویی هیجانانگیز تعطیلات، ساموئل و سگش آتنا برای نجات کریسمس با یک رئیس مافیای حیلهگر روبرو میشوند. کلانتر جیکوبز، با بازی کوبا گودینگ جونیور، برنده جایزه اسکار، به آنها در این تلاش کمک میکند و شجاعت او برای رسیدن به یک نتیجه جشن بسیار مهم است.
مگان، مدیر اجرایی یک شرکت، برای بهبود زندگی آشفته خواهر کوچکترش، یک هیئت مدیره تشکیل میدهد و با یک استاد روانشناسی که از رفتار سرسختانه او پرده برمیدارد
ایزایا هیوارد پس از یک دهه به برادوی بازمیگردد، اما در یافتن کارگردان با چالشهایی روبرو میشود. او یک نمایش موزیکال کریسمس را نجات میدهد و عشق، خانواده و دوستی را به عنوان بزرگترین هدایای تعطیلات کشف میکند. او دوباره به خانواده و دوستانش میپیوندد.
آلیس، پزشک اورژانس، داوطلب میشود تا در شیفت شب کریسمس در یک بیمارستان روستایی کار کند. در طول یک کریسمس برفی، آلیس و برایان، یک متخصص قلب و عروق درجه یک، به تولد سه نوزاد کمک میکنند و پیوندی پایدار بین آنها شکل میگیرد.
اِما کورونل، همسر ال چاپو، که در هفده سالگی توسط بدنامترین قاچاقچی مواد مخدر مکزیک از پا درآمد، در حالی که با مسئولیتپذیری خودش دست و پنجه نرم میکند، به جنایات شوهرش، ازدواج پرآشوبشان و دوران زندان خود میپردازد.
داستان فیلم حول محور خانواده کوئین و دلوکا میچرخد که دهههاست در همسایگی یکدیگر و در سایه ورزشگاه هایمارک - خانه تیم محبوبشان، بوفالو بیلز - زندگی میکنند.
وقتی جین برای ملاقات پدر بیمارش به خانه برمیگردد، مجبور میشود زندگیاش را دوباره ارزیابی کند و از خود بپرسد که چه میتوانست باشد. گاهی خندهدار، گاهی دلخراش، «دختر چشم آبی» داستانی در حال بلوغ برای گروه سنی چهل و چند سال است.
رنه (گابوری سیدیبه) و دخترش ایمانی (کادنس ریس) وقتی رنه شغلش را از دست میدهد، بیخانمان میشوند. پس از یک مصاحبه شغلی، رنه به دلیل جا گذاشتن ایمانی در ماشینشان دستگیر میشود و باید برای پیوستن به دخترش، به دادگاه خانواده مراجعه کند.
اولیویا پیرس، یک مدیر بازاریابی، کافه گربههای عمه بزرگ مرحومش را در نیویورک کشف میکند، که به باور او یک معجزه کریسمس خواهد بود. او به برنامهریزی رویدادهای جمعآوری کمکهای مالی کمک میکند و باعث میشود که قدردان ساکنان گربهسان آن باشد.
آنی لین و دیو ویکس در یک هتل تعطیلاتی با هم آشنا میشوند و عاشق هم میشوند. آنها برای یافتن یکدیگر، با به اشتراک گذاشتن تجربیات و ایجاد تغییرات اساسی در زندگی، سفرهای جداگانهای را آغاز میکنند.
استن اولشفسکی، یک نگهبان امنیتی، نقشه سرقت از خانه سینتیا رند را خنثی میکند. دوستی پرشوری بین آنها شکل میگیرد که با پیامکهای طنز آخر شب شروع میشود. پیوند عمیقتر آنها زندگی هر دو را زیر و رو میکند.
جنتری وید، که پس از مرگ پدرش دههها پیش موسیقی را کنار گذاشته، باید با گذشتهاش روبرو شود، زمانی که گراند اوله اوپری نشویل او را به جشن کریسمس خود دعوت میکند تا به یاد پدر ستاره موسیقی کانتری فقیدش باشد.
یک مادر مجرد به همراه دو دخترش برای افتتاح یک غرفه در بازار شبانه به تایپه نقل مکان میکنند و هر کدام با چالشهای سازگاری با محیط جدید خود روبرو میشوند و در عین حال تلاش میکنند تا وحدت خانواده را حفظ کنند.