زنی در کنار چمدانهای معشوق سابقش که قرار بود برای برداشتن آنها بیاید اما هرگز نیامد، منتظر گذر زمان است. سگی ناآرام که نمیداند صاحبش او را رها کرده، در کنارش پرسه میزند. دو موجود زنده که با رها شدن دست و پنجه نرم میکنند.
سه نسل از زنان یک خانواده، بر اثر حادثهای ناگوار، در مرغداری کوچک روستایی در نیوجرسی گرد هم میآیند و ناگزیر به زندگی مشترک میشوند. این اتفاق، موقعیتهای طنزآمیز و احساسی را رقم میزند.
مای، زنی که توسط گذشته خود تسخیر شده است، با مردی دوست میشود. این دوستی امیدی تازه به او میدهد، اما گذشته مای دوباره به سراغش میآید و آینده او را به خطر میاندازد.
یک مادر پس از یک فاجعه ویرانکننده به دنبال پسر گمشدهاش میگردد، تا در نهایت متوجه شود که خودش فوت کرده و در حال حاضر در دنیایی از روحهای بیآرام محبوس شده است. این داستان در یک دنیای ماوراء طبیعی و مهیب رخ میدهد.
پدر و پسری که به تازگی همدیگر را یافتهاند، پس از یک اتفاق غمانگیز، با چالشهای جدیدی در زندگی روبرو میشوند. اما آیا میتوانند جای خالی همسر و مادر عزیزی را که از دست دادهاند، پر کنند؟
زن جوانی که عطش انتقام در وجودش شعلهور است، برای رسیدن به هدف خود، در یک کلیسای بزرگ به عنوان کارآموز مشغول به کار میشود. او قصد دارد پرده از رازهای تاریک کشیش فاسد این کلیسا بردارد و او را رسوا کند.
داستان حول محور یک افسر پلیس سختگیر میچرخد که به روستایی کوهستانی در مرز کِرالا-تامیل نادو نقل مکان میکند. چند اتفاق عادی به طور ناگهانی غیرطبیعی به نظر میرسند.
تیلور هریس، کتابدار، پس از از دست دادن شغلش، به شهر کوچک برادرش میرود و برای نجات هتل او از دست تایکن ثروتمندی که قصد بازسازی آن را دارد، تلاش میکند.
لیلی، طراح داخلی، برای کمک به عمه مگی به شهر خود بازمیگردد و در آنجا با مارکوس، خلبان هواپیمای دریایی آشنا میشود. این آشنایی دیدگاه لیلی را نسبت به مفهوم "خانه" تغییر میدهد و به او میآموزد که خانه، همان جایی است که قلب انسان در آن آرام میگیرد.