این اثر، کندوکاوی هوشمندانه در مسائل مربوط به سلامت روان است که از طریق گفتوگوهایی ملموس و قابلدرک به آنها میپردازد و توازنی ظریف میان جدیت و لحنی سبکبار ایجاد میکند.
کارلوس و النا قصد دارند از هم جدا شوند، اما درست لحظه ای پیش از امضای برگه های طلاق، یک نفر از راه می رسد و به آن ها پیشنهاد می دهد به گذشته برگردند و فرصتی دوباره داشته باشند. آنها به سال 1994، یعنی سالی که برای اولین بار با هم آشنا شدند، سفر می کنند و ماجراهایی خنده دار و احساسی را تجربه می کنند و...
داستان دربارهی سونو مدل، یک آرایشگر معروف است که برای دلیلی مجبور میشود خود را به شکل یک زن به نام لیلا تغییر دهد. این تغییر قیافه باعث ایجاد ماجراهای خندهدار، عاشقانه و پر از هیجان میشود و در نهایت به یک آشوب کمدی منجر میگردد.
داستان درباره باستانشناسی است که در حین کاوش در یک یخچال طبیعی، به اشیاء باستانی عجیبی برخورد میکند. شباهت این اشیاء به چیزی که در خواب دیده بود، او را به اعماق یخچال میکشاند تا راز این کشف شگفتانگیز را کشف کند.
جس و هانا، دو دوست 13 ساله، با هم عهد میکنند که بهترین شب رقص را داشته باشند. اما فقط 24 ساعت قبل از این رویداد بزرگ، همه چیز با به هم خوردن رابطه آنها با پسرای مورد علاقهشان خراب میشود. حالا آنها یک شب فرصت دارند تا رویای خود را به واقعیت تبدیل کنند.
یک دیو کتابفروش جاودانه و مردمگریز در دنیایی که کتاب و ماشین در کنار هم فروخته میشوند، برای نجات کتابفروشیاش مجبور به همکاری با یک دستیار جوان و پرشور میشود.
تیبو، رهبر ارکستر تحسینشده، به سرطان خون مبتلا شده و به یک اهداکننده مغز استخوان نیاز دارد. او که متوجه میشود به فرزندی پذیرفته شده، برادر بزرگترش را که نوازنده و کارگر ساختمانی است پیدا میکند و سفری موسیقایی برادرانه را آغاز میکند.
گای و هایدی در آستانه ازدواج قرار دارند، اما فشارهای وارده از سوی مادر گای، روابط آنها را تیره کرده و باعث شده است تا به صحت تصمیم خود برای ازدواج شک کنند.
داستان درباره سه دوست است که در اواخر دهه بیست زندگی با چالش های مربوط به عشق، کار و روابط نامنظم روبرو می شوند. این چالش ها، دوستی و خودباوری آنها را مورد آزمایش قرار می دهد.
دو نوجوان دبیرستانی معمولی تصمیم میگیرند در آخرین جشن بزرگ قبل از هزاره جدید، یعنی شب سال نو ۱۹۹۹، به طور غیرمنتظرهای وارد مهمانی شوند. وقتی ساعت ۱۲ شب میشود، شب حتی دیوانهوارتر از چیزی میشود که آنها تصور میکردند.
در شبِ کریسمس، یک جنِ بازیگوش در قطب شمال قصد دارد کریسمس را برای کودکانِ خوب خراب کند. لویی، سوفی و بابانوئل به کمکِ آقای سینِ بدجنس، پرفیدیا و ولنیا باید جلوی او را بگیرند.
این فیلمی هیجانانگیز و دلهرهآور است که داستان زندگی آرام یک زوج را روایت میکند. زندگیای که به تدریج و به واسطه حضور هر روزه همسایهای که راس ساعت چهار بعد از ظهر به دیدنشان میآید، به کابوسی وحشتناک بدل میگردد.