داستان، درام عاشقانهای است که در محیطی خاص (آسانسور یک هتل) اتفاق میافتد. تضاد بین موقعیت اجتماعی دو شخصیت اصلی (پسر آسانسور سوار و معشوقه سرمایهگذار) و انتخابهای دشوار زندگی، از جمله مواردی است که در این داستان به تصویر کشیده میشود.
لاکی، راننده تاکسی جوانی که آرزوی سفر به انگلستان را در دل داشت، به دلیل محدودیتهای مالی، از تحقق این آرزو بازماند. در همین حال، او شیفته دختری به نام پالی میشود. پدر پالی برای تسهیل مهاجرت دخترش به انگلستان، پیشنهاد یک ازدواج ساختگی میدهد. لاکی نیز با امید به جلب محبت پالی، با این پیشنهاد موافقت میکند.
گریس به دلیل یک اشتباه در مکانی که رویاها در آن شکل میگیرند، مدام خواب مردی به نام مایکل را میبیند. اما وقتی این دو در واقعیت همدیگر را ملاقات میکنند، مایکل او را نمیشناسد.
سوفی میچلز با استفاده از برنامههای ده مرحلهای خود به موفقیتهای بزرگی دست یافته بود. اما وقتی تصمیم میگیرد برای پیدا کردن عشق هم از روشی ده مرحلهای استفاده کند، متوجه میشود که نمیتوان برای قلب یک لیست نوشت.
استاد بازاریابی، کلی جونز، وظیفهی سخت کول دیویس، مدیر پرتاب را دشوارتر میکند. هنگامی که کاخ سفید این ماموریت را بسیار مهم میداند که نمیتواند شکست بخورد، به جونز دستور داده میشود تا به عنوان یک برنامه پشتیبان، یک فرود جعلی بر روی ماه را اجرا کند.
داستان دو شخصیت متفاوت را روایت میکند: آچو، پستچیای که به دلیل سرعت عمل بالا همیشه زودتر از دیگران بیدار میشود و رینکا، عکاسی که به دلیل کندی عمل همیشه چشمهایش را هنگام عکاسی میبندد.
دیو در آستانه ورود به دنیای بزرگسالی است. او در این گذار پر فراز و نشیب، با چالش بزرگی روبروست: وابستگی بیش از حد به مادرش. این وابستگی، مانعی جدی بر سر راه رشد شخصی او محسوب میشود.
اِلیا ، فارغ التحصیل رشته ی آشپزی از شهر ازمیر، در آرزوی ادامه تحصیل در دانشگاه و یافتن عشق واقعی خود است. او در شبکه های اجتماعی با سِمیت آشنا می شود و در موقعیتی غیرمنتظره قرار می گیرد...
داستان حول محور زنی به نام جونیپر میچرخد که در آستانه چهل سالگی، به طرز معجزهآسایی با خودِ کودکیاش روبرو میشود. این رویداد غیرمنتظره، او را وامیدارد تا به انتخابهای زندگیاش، از جمله رویای نویسندگی که زمانی داشت، دوباره فکر کند.
داستان عشقی مرموز و پر از رمز و راز که به تدریج به سمت تاریکی و وحشت پیش میرود. مردی که به زنی مرموز دل بسته، در تلاش است تا حقیقت را درباره او کشف کند.
لوسی مارکس، مشاور ازدواج، در برخورد با فین گریسون، کارآفرینی موفق، جرقهای از علاقه را در دل خود احساس میکند. اما این احساس زودگذر است، چرا که او درمییابد فین گریسون مشتری جدید اوست.
امی، یک گردشگر ژاپنی، و جیمی، در یک کلوب با هم آشنا میشوند، اما امی ناگهان ناپدید میشود. هجده سال بعد، جیمی با دریافت پستکاری از امی به ژاپن سفر میکند تا گذشته را از نو مرور کند و به دنبال آرامش باشد.