اطلاعیه
کاربرای عزیز
مشکل درگاه خرید برطرف شده. لطفا همین الان نسبت به خرید و رزرو شارژ اقدام کنید.
درگاه پایدار نیست و ممکنه مجددا از دور خارج بشه.
به همین منظور کد تخفیف ۲۰ درصدی tabestoon رو برای شما در نظر گرفتیم.
ما تمام تلاشمونو میکنیم که به زودی درگاه به کلی جایگزین شود.
لینک مستقیم به خرید با کد تخفیف
مدیریت نایت مووی
نوبیتا با یافتن تخمهای دایناسور، آنها را زنده میکند و کیو و میو را به دنیای کنونی میآورد. این گونه جدید در شهر پرسه میزند و نوبیتا باید قبل از نابودی، آنها را به دوران کرتاسه بازگرداند.
سه سال پیش از داستان، سفینه فضایی غولپیکری در آسمان توکیو پدیدار میشود. جنگی نابرابر با موجودات فضایی که در ظاهر بیخطر به نظر میرسند آغاز میشود و بحثها و جنبشهای صلحطلبانه را به دنبال میآورد. با وجود این اتفاق غمانگیز و بیسابقه، دو دختر دبیرستانی به نامهای کویاما کادود و ناکاگاوا اوران زندگی خود را بدون توجه به این اتفاق ادامه میدهند. تمرکز داستان نه بر روی تهاجم بیگانگان، بلکه بر روی فطرت انسانی، گفتگو، دوران بلوغ و زندگی است.
زندگی یک دانشآموز دبیرستانی، هنگامی که با دختری از اونیها (نوعی موجودات افسانهای) در حین انجام مأموریتی در دنیای انسانها روبرو میشود، مسیری غیرمنتظره را طی میکند.
در اوج شور و اشتیاق به جنگ ستارگان در اواخر دهه 1970، یک دانشآموز دبیرستانی که عاشق سینما بود، با سه نفر از همکلاسیهای خود برای ساخت شاهکار علمی تخیلی کمهزینه خود برای یک پروژه کلاسی دست به کار شد.
کوجی اودا، پسر یک سیاستمدار قدرتمند، با چالش نجات برادرزادهی ربوده شدهاش روبرو میشود. او در حالی که با پدر مستبد خود در کشمکش است، تلاش میکند تا حقیقت را کشف کند و جان برادرزادهاش را نجات دهد.
دنباله ی مورد انتظار انیمه ی "توکیو ریونجرز" در دو بخش، قبل و بعد از فیلم، منتشر خواهد شد. در این قسمت نیز، هیناتا درست در مقابل چشمان تاکِمیچی توسط توکیو مانجیکایِ نظامی شده کشته میشود.
یه داستان باحال و پرهیجان درباره کاتسوتا و رفقاش که تو یه ماجراجویی پر از دعوا، خنده و رفاقت گیر میافتن. با یه گروه خلافکار درمیافتن و کلی موقعیت خفن و عاطفی پیش میآد. پر از طنزه، حس خوب دوستی داره و یه جورایی بهت نشون میده رفقای واقعی چطور پشت همن!
داستان در سال 1924 میگذرد و در مرکزش یوری است که به عنوان یک جاسوس 57 نفر را به قتل رسانده و پنهان شده است. او با یک یتیم ملاقات میکند که خانوادهاش توسط قاتلان ناشناخته کشته شده و او کلید یافتن مقدار زیادی پول را دارد که ارتش ژاپن اعلام کرده است گم شده است. اما...
سال ۱۹۳۳، دوران استعمار ژاپن بر کره، داستان با تلاش ناموفق یک سازمان زیرزمینی ضد ژاپنی برای ترور ژنرال جدید ژاپنی در اولین روز حضورش در سئول آغاز میشود. دولت استعماری ژاپن پنج مظنون را در یک هتل دورافتاده در صخرهای ساحلی جمع میکند تا در عرض یک روز «شبح»، جاسوسی که توسط یک سازمان ضد ژاپنی در گیونگجونگ کشته شده است، را پیدا کنند...
چیزاتو و ماهירו به دلیل نقض قوانین سازمان، از انجام وظایف منع میشوند. آنها که برای گذران زندگی به پول نیاز دارند، دوباره به عنوان کارمند پاره وقت فعالیت خود را آغاز میکنند. ناگهان، دو قاتل دیگر به دنبال آنها هستند.
هامادا مکی یک فیلمنامه نویس مشتاق است و این منطقی است زیرا او با پدربزرگش، شویچی، که یک مینی تئاتر را در توکیو اداره می کند، زندگی می کند. ماکی با آرای کونیهید، کارمند یک شرکت پخش فیلم آشنا می شود و عاشق او می شود. ارتباط آنها با درخواست کونیهید از شویچی برای نمایش یک فیلم، یک فیلم مستند درباره کرهایهای ساکن ژاپن، بیشتر میشود. با نزدیک شدن به رویداد، مکی متوجه می شود که کونیهید در واقع یک کره ای نسل سوم زینیچی است و رابطه آنها به تدریج تغییر می کند.
سانه که شش سال پیش به دلیل عدم موفقیت در قتل همسر سابقش به زندان رفته بود، پس از آزادی با کنتا، یک جنگلبان، آشنا شده و ازدواج میکند. زندگی مشترک سانه و کنتا با ظهور همسر سابق سانه وارد فاز جدیدی میشود. سانه هنوز نتوانسته همسر سابق خود را فراموش کند و کنتا در مواجهه با این موضوع دچار مشکل میشود.
امی که از دیدن ارواحی مکرر رنج میبرد، برای یافتن مادرش که گم شده است، سفری از سنگاپور به ژاپن را آغاز میکند. در میان مناظر در حال تغییر، رویاها، ارواح و مادر گمشده امی، هویت واقعی خود را آشکار میکنند.
ژاپن پس از جنگ ، در وضعیتی بسیار دشوار و نابسامان قرار دارد. در این شرایط، هیولایی غولپیکر ظهور میکند که به نظر میرسد با قدرت وحشتناک بمب اتمی ساخته شده است. این هیولا تهدیدی جدی برای ژاپن و مردم آن است...
ساتورو میزوشیمای طراح، عاشق چیزهای سنتی مانند اشیاء دستساز و دستنوشته است. روزی در کافهای به نام پیانو با زنی مرموز به نام میوکی میهارو آشنا میشود. به نظر میرسد ارزشهایی شبیه به ساتورو دارد و او مجذوب او میشود. ساتورو شماره تلفن همراه میوکی را میخواهد، اما او تلفن همراه ندارد. آنها قول میدهند که هر پنجشنبه در کافه همدیگر را ببینند. از آن زمان به بعد، ساتورو و میوکی هر پنجشنبه یکبار همدیگر را میبینند و رابطه آنها به طور عاشقانه发展. ساتورو تصمیم میگیرد به میوکی پیشنهاد ازدواج بدهد، اما او در کافه حاضر نمیشود.