تائه شیک یک مغازه امانت فروشی را اداره میکند و آدم مرموز و گوشه گیر با گذشته مبهم است و تنها دوست و رابطه ی او با دنیای بیرون دختر همسایه او سوءمی است که مادرش مشکل اعتیاد دارد و برای یک گروه قاچاقچی مواد مخدر کار میکند اما وقتی مادر سوء می مقداری جنس از این گروه می دزد و به صورت جاسازی شده بدون اطلاع تائه شیک در مغازه امانت فروشی میگذارد اوضاع بهم میریزد و بعد از لو رفتن قضیه این گروه سوء می و مادرش را گروگان میگیرند و تائه شیک مجبور میشود برای نجات سوء می وارد بازی بسیار خطرناکی شود که دست بر قضا خود در آن استاد است...
داستان در مورد کودک سیاه پوستی(جیدن اسمیت) است که به همراه مادرش از آمریکا به چین مهاجرت نموده است و در آنجا که مهد هنر های رزمی جهان است به مشکل بر می خورد و به صورت خودمونی تر با دیگران درگیر می شود و چون از هنر های رزمی هیچی بلند نبوده است مدام از دیگر بچه ها کتک می خورد این روال آنقدر او را اذیت می کند که تصمیم می گیرد هر جور شده به کشورش باز گردد ولی ناگهان با استاد کونگ فویی(جکی چان) آشنا می شود که تصمیم می گیرد به او هنر های رزمی را آموزش دهد…
جک مبری یک افسر عفو مشروط زندان است که تنها چند هفته ای به بازنشستگی اش مانده. از آخرین پرونده های که او باید رسیدگی کند، پرونده جرالد کریسون معروف به استون است که به جرم حریق به عمد به زندان افتاده است. جک در ابتدا تمایل چندانی به آزادی او ندارد اما استون از همسرش لوکتا میخواهد تا رضایت جک را بگیرد. لوکتا خود را به جک نزدیک کرده و تصمیم دارد با او رابطه برقرار کند. تصمیمی که زندگی هر سه نفر را آشفته میکند ...
فیلمی بر اساس داستانی واقعی :زوج این فیلم هر دو از دستاوردهای زندگی حرفهای خود مغرور و خشنود به نظر میرسند. آنها واجد ثروتاند و به قدرت نزدیک. شوهر بهتازگی بازنشسته شده و در پی ایجاد شغلی جدید است اما همسرش برای انجام مأموریتهای مهم به کشورهای دیگر سفر میکند و اغلب با خستگی ناشی از فشار و استرس کار به خانه بازمیگردد. بنابراین فرزندان دوقلوی آنها بیشتر اوقات فراغت خود را با پدرشان میگذرانند. زن و شوهر در این فیلم با هم ارتباط نزدیک و صمیمانهای ندارند و درست به همین دلیل زمانیکه بحرانی در زندگیاشان پدید میآید، شالودهی زندگی مشترکشان به فرو پاشیدن نزدیک میشود.
این فیلم داستان پسر یبچه ای لاغر است که دوست دارد دیده شود و ماجراهای خود را در دفتر خاطراتی مینویسد تا روزی که بزرگ و مشهور می شود آنها را به زعم خود در اختیار کسانی قرار دهد که می خواهند با او به عنوان یک فرد مشهور مصاحبه کنند...
یک جنگلبان وظیفه دارد یک ببر انسان خوار را در دهکده ای دورافتاده به دام بیندازد. با این حال، او در تلاش برای انجام وظیفه خود ازهر طرف با دشمنی روبرو می شود...
دو زوج تازه ازدواج کرده که به دلیل داشتن یک شغل منحصر به فرد مجبور به زندگی جدا از هم می شوند، با دردسرها و شادی ناشی از ازدواج طولانی مدتشان روبرو می شوند...
زن جوانی که بلافاصله پس از ازدواج بیوه می شود، با ناتوانی در غصه خوردن، اقوام عجیب و غریب و کشف شگفت انگیزی در مورد شوهر مرحومش دست و پنجه نرم می کند...
یک دختر اهل یک شهر کوچک برای تبدیل شدن به یک ورزشکار در سطح ملی بر همه موانع اجتماعی غلبه میکند، اما وقتی از او خواسته میشود تست جنسیت انجام دهد همه چیز عوض می شود ...
در سال 2005، تنها چیزی که مقاله نویس مجروح روزنامه لس آنجلس تایمز، استیو لوپز، نیاز داشت این بود که ایده های داستانی جدید منتشر کند. او بر اثر تصادف اخیرش با دوچرخه، دچار جراحت در صورتش شده بود. این زمانی بود که او ناتانیل آیرز، یک بیمار مغزی بی خانمان که در خیابان موزیک مینواخت، کسی که حتی با وجود وسیله موسیقی نیمه شکسته اش دارای استعداد فوق العاده بود. در طی این داستان…
جرج سیمونز که یکی از کمدین های معروف بوده، متوجه می شود به یک بیماری لاعلاج مبتلاست و ازطرف دیگر هیچ دوست صمیمی ای هم ندارد و تنهاست. آیرا (یک کمدین مرد آماتور) نیز در یه فست فود کار می کند و برای موفق شدن در کار کمدی تلاش می کند. یک شب که این دو با هم در یک باشگاه برنامه اجرا می کنند جورج توجه اش به آیرا جلب شده و تصمیم می گیرد کمکش کند تا در کارش پیشرفت حاصل کند؛ تا بدین ترتیب یک دوست و همدم برای خودش پیدا کند....