دکس و مالک، پس از سرقت از بزرگترین قاچاقچی مواد مخدر شهر، متوجه میشوند که در محله او گیر افتادهاند. اکنون، تنها راه نجات و فرار آنها، رویارویی با خودِ آن قاچاقچی است.
یک قاتل سریالی که وسواس شدیدی به تناسب اندام و باشگاه دارد، یک توزیعکننده محلی مواد مخدر را میکشد و جسد او را به قصد تأمین پروتئین مصرف میکند. این عمل جنونآمیز به طور ناخواسته باعث شعلهور شدن یک نزاع خونبار و وحشیانه برای به دست آوردن قلمرو میان باندهای رقیب مواد مخدر میشود.
جکس دانووان هنگام خدمات اجتماعی با جوانی که سندرم داون دارد آشنا میشود. او همچنین با بیلی و ژولیت دوست شده و این دوستی درسهایی از عشق، زندگی و بخشش به آنها میآموزد.
دو دوست قدیمی در حال پیمودن مسافتی ۶۰۰ کیلومتری از ارتفاعات اسکاتلند هستند تا دوباره با یکدیگر، طبیعت و بخشهایی از وجودشان که از دست دادهاند، ارتباط برقرار کنند.
سوفی شغل مراقبت در منزل را برمیگزیند و برای ارائه خدمات به دیدار موکلان سالخورده میرود. او در این مسیر با واقعیتهای دشوار این حرفهی پُرتوقع مواجه شده و تصویری معتبر و واقعی از ماهیت کاری که اغلب از دید عموم پنهان است، ارائه میدهد.
روساریو شب را در کنار جسد مادربزرگش میگذراند در حالی که منتظر رسیدن آمبولانس است. در طول یک بارش برف شدید، روساریو مورد حمله موجودات فرازمینی قرار میگیرد که بدن مادربزرگش را تسخیر کردهاند.
یک ورزشکار سابق پنجگانه پس از اسارت توسط کنتس نامیرا و پیروانش، برای زندهماندن در یک شکار مرگبار، مجبور میشود مهارتهای ورزشیاش را احیا کرده و با یک ماهیگیر جذاب و یک پلیس بدخلق، اتحادی موقت تشکیل دهد.
آتاروا که دوازده سال پیش دخترش آریا را از یک نیروی شیطانی نجات داده بود، حالا میفهمد که آن نیرو هنوز در وجود او باقی مانده است. با آغاز دوباره اتفاقات عجیب، او مجبور میشود بار دیگر برای نجات آریا مبارزه کند.
کاترین پار، همسر ششم پادشاه هنری هشتم، در غیاب پادشاه که در جنگ خارجی به سر میبرد، به عنوان نایب السلطنه انتخاب میشود. پادشاه با بازگشت به کشور، به شدت بیمار و دچار توهم میشود و کاترین برای حفظ جان خود در برابر او به مبارزه میپردازد.
زندگی آیوی و تئو، زوجی که در ظاهر همه چیزشان ایدهآل است، با داشتن شغلی موفق، ازدواجی عاشقانه و فرزندانی دوستداشتنی، بسیار آسان به نظر میرسد. اما در زیر این ظاهر بیعیبونقص، طوفانی در حال شکلگیری است: با رکود شغلی تئو و پیشرفت آیوی، رقابت شدید و کینههای پنهان میان آنها فوران میکند.
چارلی مجبور به بازنگری در کسبوکار مکانیکی خود میشود و در این بین، به رقیب تجاری خود یعنی «بو» که در فضای مجازی محرم اسرار اوست، اعتماد میکند. ارتباط آنها علیرغم رقابت حرفهای در دنیای واقعی، عمیقتر میشود.
یک تیم مستندساز، به دنبال ساخت یک فیلم مستند، سفر و تلاشهای یک فیلمساز آماتور را دنبال میکنند. هدف این فیلمساز ساختن بهترین فیلم ترسناک تاریخ در ژانر «تصاویر یافتشده» است.
تورو کونیشی (Toru Konishi)، دانشجوی دانشگاه، زندگی کسلکنندهای داره که اصلاً شبیه اون چیزی نیست که تو رویاهاش از زندگی دانشجویی تصور میکرد. یه روز، چشمش به هانا ساکورادا (Hana Sakurada)، یه دختر دانشجو با موهای گوجهای و قیافهی با اعتماد به نفس میافته و دلش میریزه. تورو بالاخره جرات میکنه و باهاش حرف میزنه. از قضا، یه سری اتفاقات باعث میشه که این دوتا سریع با هم جور بشن. تو گپوگفتشون که انگار تمومی نداره، هانا یهو میگه: «دلم میخواد هر روز حس کنم زندگی باحاله. دلم میخواد فکر کنم آسمون امروز از همه قشنگتره.» این حرفا مثل تیر به قلب تورو میخوره، چون دقیقاً همون چیزیه که مادربزرگش، که خیلی دوسش داشت و حالا دیگه فوت کرده، همیشه میگفت. تورو از اینکه با هانا آشنا شده حسابی خوشحاله، ولی درست همون موقع، یه اتفاق ناگهانی گریبان این دوتا رو میگیره.
جواهر، تبهکار معروف و مورد نفرت کارتلها، برای انتقام خانوادهاش که در حادثهای عمدی کشته شدهاند، اقدام میکند و در این مسیر به طور ناخواسته درگیر توطئهای بزرگتر میشود.
شرف بیک، سرآشپز آلبانیایی (که شخصیتی حساس و در عین حال مصمم دارد)، برای شروعی تازه به ترکیه میرود، جایی که با اتفاقات غیرمنتظره و احتمالاً یک عشق جدید مواجه خواهد شد.
یک خانواده، که در خانهی خود در تپههای هالیوود گیر افتادهاند، برای بقا میجنگند در حالی که بین یک آتشسوزی مهیب جنگلی و دستهای از کایوتهای (گرگهای دشتی) وحشی گرفتار شدهاند.
ماتئو، مجرمی در حصر خانگی و کارمند پارکینگی در بوئنوس آیرس، نقشهی فرار دارد. با ورود لارا و به دنبال آن، هجوم یک مرد مسلح، روال عادی او به هم میریزد. این دو نفر شاهد یک قتل میشوند که منجر به یک تعقیب و گریز مرگبار در طبقات پارکینگ میشود و آنها را مجبور میکند برای فرار از این مکان و نجات جان خود، با مجرمان درگیر شوند.
پنج مادر جوان که در یک مرکز حمایتی (پناهگاه) اقامت دارند، علیرغم مشکلات ناشی از تربیت و گذشتهای سخت، برای ساختن آیندهای روشنتر برای خود و کودکانشان میکوشند.