در هنگام ملاقات یک باند تبهکار، یک خاموشی رخ می دهد. وقتی روشن می شود یکی از آنها کشته شده با چاقو به پشتش پیدا می شود و همه سرنخ ها به مرد بی پولی اشاره می کند که مدت کوتاهی قبل از قتل با مقتول درگیر شده است...
دو مرد شاهد یک رویداد غیر قابل توصیف در جَو زمین، در آستانه ی طوفان خورشیدی تاریخی بودند، باید از زندگی وحشتناکی که به دنبال شکار آنها هست زنده بمانند...
موجودی شرور به یک شهر کوچک معدنی حمله میکند. یک دانشجوی کالج و یک فرد منزوی عصبانی باید راز گذشته این موجود را برای پایان دادن به خونریزی کشف کنند....
شب سال نو 1975: دو کارآگاه پلیس به دنبال رنزو هستند. او مظنون به قتل یک پلیس در میان دیگران است. آیا 2 پلیس برای به دست آوردن مرد خود اقدامات لازم را انجام می دهند؟
برنده 4 جایزه اسکار. همچنین 19 جایزه و نامزد دریافت 10 جایزه دیگر.
«فانی» (آلوین) و «الکساندر» (گوو) زندگی خوش و آرامی را با مادر و پدرشان، «اسکار» (ادوال) و «امیلی اکدال» (فرولینگ)، که در کار تیاتر هستند، می گذرانند. با مرگ پدر در اثر سکته ی قلبی و بعدتر ازدواج «امیلی» با یک کشیش خشک و مقرراتی به نام «اسقف ورگروس» (مالمسیو)، بچه ها آزادی و نشاط شان را از دست می دهند.
رابرت ونچوری و دنیس اسکات براون به دلیل تحسین متقابل خود از معماری کلاسیک، با هم کار کرده اند تا فضایی از ساخت و سازهای پست مدرنیسم منحصر به فرد ایجاد کنند. ..
با توقف کوتاهی در شهر کوچکی در تگزاس، یک راننده خودروی مسابقهای دورهگرد متوجه میشود که خودرواش ، روی تریلر پشت موتور خانهاش، بهسرعت و ماهرانه لخت شده است. او تحقیق خود را دنبال می کند که معلوم می شود شش کودک یتیم پشت این قضیه هستند...
پس از بحران اقتصادی سال ۱۹۸۰ جک، که یک مهندس اتوموبیل است از کار بیکار میشود. وقتی همسرش، کارولاین، کار پیدا میکند و به نانآور خانواده تبدیل میشود، جک مجبور میشود مسئولیتهای او در خانه را بهعهده بگیرد و به آقای مادر تبدیل شود...