واسه میکی، مردن دیگه یه چیز کاملاً عادیه. آخه اون مثل یه ابزار مصرفی (یا مهره سوخته) میمونه که خودش داوطلب شده تا خطراتی که بشریت رو تهدید میکنه، روی خودش آزمایش کنه. هروقت هم که میمیره، دوباره بازسازی میشه و بیشتر خاطراتش هم سر جاش میمونه. ولی خب، چی میشه اگه میکیِ شمارۀ ۱۷ از میکیِ شمارۀ ۱۸ بیشتر زنده بمونه؟
در این فیلم اکشن و هیجانانگیز، یک مأمور ضد تروریست که روشهای مرسوم را دنبال نمیکند، برای جلوگیری از یک حمله مهلک به کشورش، مجبور میشود از دستورات مافوق خود سرپیچی کند.
در روستایی دورافتاده که از میراث فرهنگی غنی و سنتهای دیرینهای برخوردار است، منجی راستین آن، اودلا مالانّا سوامی، همواره از روستای خود در برابر نیروهای اهریمنی محافظت میکند.
این فیلم، امید را همچون گلبرگهایی که در میان دشواریهای پیش روی یک مادر و پسر میرویند، به تصویر میکشد. این مادر و پسر در ظاهر افرادی عادی هستند، اما برای یکدیگر بسیار ویژه و بینظیرند.
داستان دربارهی ترو برندیوایِن است، یک سوارکار رودئوی درمانده، که در یک بوران گیر میافتد و در حالی که برای بقا با شرایط سخت آب و هوایی میجنگد، باید با انتخابهای زندگیاش روبرو شود.
پیانیستی که به دلیل آسیب دیدگی از نوازندگی بازمانده، در یک دانشگاه موسیقی کرهای با زنی مرموز آشنا میشود. این زن به او انگیزه میدهد تا دوباره موسیقی را دنبال کند و در این راه، رازی درباره تغییر زمان کشف میکند.
مرد انگلیسی دلزدهای در سال 1976 برای کار در مدرسهای واقع در آرژانتینِ دچار تفرقه راهی این کشور میشود. زندگی او زمانی دستخوش تحول میگردد که یک پنگوئن یتیم را از ساحل نجات میدهد.
در دهه 1880 میلادی، در ایالت وایومینگ، پسری که پس از درگذشت پدر و مادرش مسئولیت نگهداری از خود و برادر کوچکترش را بر عهده داشت، پس از آنکه به جرم کشتن تصادفی یک دامدار بومی به چوبه دار محکوم شد، به همراه پدربزرگش که مدتها از او دور بوده، میگریزد.
یک زن که به پروندههای جنایی علاقهمند است، در یک بازی خطرناک گرفتار میشود. او باید از میان سه مردی که با آنها قرار گذاشته، قاتل سریالی را شناسایی کند تا جان خود را نجات دهد.
هنگامی که پسر یک سرباز در کنسولگری ایالات متحده آمریکا گم میشود، آن زن برای یافتن او به طور غیرقانونی در ساختمان کنسولگری میماند، در حالی که نمیداند ناخواسته درگیر یک توطئه خطرناک شده است.
استفانی اسمادرز و امیلی نلسون در جزیره کاپریِ ایتالیا برای شرکت در مراسم عروسی مجلل امیلی با یک تاجر ثروتمند ایتالیایی، تجدید دیدار میکنند؛ اما این گردهمایی با وقوع قتل و خیانت، مختل میشود.
کیتیِ آرام و منطقی که از کودکی با بهترین دوستش، دلینیِ وابسته به او، جداییناپذیر بودهاند، برای گفتن خبر ازدواجش، دلینی را به سفری دخترانه میبرد. با این حال، اتفاقات آنطور که انتظار میرفت، پیش نمیروند.
دختری روستایی که در پی یافتن میراث گرانبهای خانوادگیاش است، راهی سفری پرمخاطره به شهری ناشناخته میشود. در آنجا، با عشق راستین خود روبرو میگردد. او برای رهایی روح معشوقش، ناگزیر است سرنوشت را به سختترین آزمون ممکن فراخواند.