بعد از نبرد بین نیروهای "چوسون" و "مینگ" تنها 3 سرباز از نیروهای "چوسون" توانستند جانه سالم به در ببرند ، بعد از جنگ آن ها در مسافرخانه ای پناه میبرند ، چندی نمی گذرد که این 3 سرباز به هم شک کرده و میپندارند که یکی از آن ها از نیروهای "مینگ" می باشد..
داسنان فیلم در مورد یک روزنامه فروش جوان بنام «جک کلی» ( کریستین بیل ) است که رئیسش بیش از اندازه از او کار می کشد. او تصمیم می گیرد که بهمراه دوستانش...
«ستوان فرانک دربين» (نيلسن) زودتر از موعد خود را بازنشسته کرده و حالا شوهري خانه دار به شمار مي آيد. اما «سروان اد هاکن» (کندي)، «دربين» را مجاب مي کند تا براي دستگيري «روکو» (وارد)، رهبر کشوري کوچک و بدنام، بار ديگر وارد عمل شود...
لند پترسون و افراد خود با خبر می شوند که در یک بیمارستان که مرکز روانپزشکی هم بوده و الان خالی است به طور مشکوکی و پدیده های غیر قابل توضیح در ان اتفاق می افتد، و تصمیم می گیرند که فیلمی مستند از این وقایع تهیه کنند...
فیلم تصویری از رومانی پیش از سقوط “چائوشسکو” است که از نگاه “نلا” روایت می شود.او دختر کلنل سابق پلیس سیاسی رومانی است.پس از مرگ پدرش او بخارست را ترک کرده و به شهر کوچکی وارد شده و با “میتیچا” آشنا می شود و…
برنده 1 جایزه BAFTA Film Award. همچنین 2 جایزه و نامزد دریافت 6 جایزه دیگر.
«روپرت پاپکين» (دنيرو) براي رسيدن به آرزويش که تبديل شدن به يک کمدين تلويزيوني است، هر راهي را براي نزديک شدن به بت خويش، «جري لانگ فورد» (لوييس) را مي آزمايد. تا اين که سرانجام به کمک يکي ديگر از علاقه مندان برنامه هاي «جري» به نام «ماشا» (برنهارد)، او را مي ربايد...
صبح یک روز “مارکوس” مردی به نام “جان” را در حال سرقت از صندوق فروشگاهی می بیند اما او دستگیر می شود.”مارکوس” خود را عنوان پلیس معرفی می کند و “جان” را از فروشگاه خارج می کند.”مارکوس” به او می گوید که نقشه کلاهبرداری بزرگی در سر دارد و از او می خواهد که همکار او باشد…
چون مادر «بلید» در زمان بارداري توسط يک خون آشام زخمي شده، بلید که يک نيمه انسان - نيمه خون آشام است، داراي تمام خصوصيات خوب خون آشامان بهمراه بهترين مهارتهاي انساني مي باشد. بلید به شکار خون آشامان می پردازد تا انتقام مادرش را بگيرد. خون آشامان که تصميم دارند بزودي به تمام سازمانهاي مهم انسانها نفوذ کنند، به بلید نياز دارند زيرا او داراي خون ويژه اي است...
دانشمندي به نام «پيتن و ستليک» (نيلسن) روي فرمول تهيه ي نوعي پوست مصنوعي کار مي کند. تبهکاران آزمايشگاه «پيتن» را منفجر مي کنند، اما او که به طور معجزه آسايي از مرگ نجات يافته و بر اثر سوختگي ناشي از انفجار سخت کريه المنظر شده، با تهيه ي نقاب هايي از پوست مصنوعي در پي گرفتن انتقامي سخت بر مي آيد.
برنده 3 جایزه اسکار. همچنین 24 جایزه و نامزد دریافت 28 جایزه دیگر.
«دون ويتو کورلئونه» (براندو) يکي از رؤساي پرقدرت مافياست که به خاطر کمک هايش به مهاجران ايتاليايي در نيويورک به «پدرخوانده» معروف است. پس از مرگ «دون ويتو»، جاي او را پسر کوچک خانواده، «مايکل» (پاچينو)، مي گيرد که پيش از اين علاقه اي به فعاليت هاي غيرقانوني خانواده اش نداشته است. «مايکل» خيلي زود با يک سري قتل و کشتار و پس از تصفيه ي خرده حساب هاي قديمي، پدرخوانده ي جديد مي شود...
شاهزاده جهنا توسط ساحر دستگیر شده است ، بنابراین تارامیس ملکه شر (که میخواهد به قربانی جهنا و تاج و تخت را برای همیشه) می پرسد از کانن برای یافتن او و او را به قلعه. کانن می پذیرد ، چرا که تارامیس دارای قدرت های جادویی و در نتیجه او تنها فردی است که قادر به عشق مرده خود را در زندگی به ارمغان می آورد...
3 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 4 جایزه و نامزد دریافت 11 جایزه دیگر.
مشاوران رئيس جمهور توصيه ي «جان مکيتريک» (کولمن) مبني بر استفاده از کامپيوتر WOPR را براي کنترل و هدايت جنگ هسته اي مي پذيرند. همزمان در سياتل، نوجواني به نام «ديويد لايتمن» (برادريک) که با کامپيوتر شخصي خود به انجام کارهاي شگفتي موفق شده، هنگام جست و جو در بازي هاي کامپيوتري با کلمه ي عبور «جاشوآ» به WOPR راه پيدا مي کند.
10 سال از آخرین باری که به سلمونی کالوین(Calvin) رفتیم میگذرد. کالوین و دوستانش هنوز در آنجا کار میکنند ولی مغازه شاهد تغییرات زیادی بود. یکی از واضحترین تغییرات این است که الان این سلمونی مختلط شده است. حالا زنان سخن چینی، درام و طعم خاص خودشان را به فیلم اضافه میکنند. علیرغم اوقات خوش و رفاقتی که در مغازه است، برای محله آنها مشکلات زیادی به وجود آمده و حالا کالوین و گروهش مجبورند که باهم کار کنند تا نه فقط مغازه بلکه حتی محله را هم نجات دهند.
کلکته. هازاری پال (پوری) که تازه مزرعه اش را به خاطر خشک سالی و فشار نزول خوارها از دست داده، برای یافتن کار همراه با خانواده اش به کلکته می آید. ماکس (سوایزی)، پزشک آمریکایی که پس از مرگ بیمار جوانش در امریکا برای یک جست وجوی ناموفق معنوی به هند آمده، توسط هازاری به درمانگاه فقرا راهنمایی می شود که جون بتل (کالینز) آن را اداره می کند ...