بعد از از دست دادن فرزند متولد نشده اش، (مدلین متیسون) باز تمایل به باردار شدن دارد. بعد از زایمان، بچه به طرز معجزه آسایی به زندگی بر میگردد اما میل به خون انسان دارد...
این داستان عاشقانه، به نقش موسیقی در زنده نگه داشتن خاطرات و قدرت آن در تحت تاثیر قرار دادن عمیق ما میپردازد. موسیقی میتواند ما را به مکانها و زمانهای گذشته ببرد و احساسات قوی را در ما برانگیزد.
بازنشستگان نینا و مادلین برای چندین دهه عشق عمیق و پرشور خود را پنهان کرده اند ، اما پیوند آنها هنگامی مورد آزمایش قرار می گیرد که آنها ناگهان قادر به حرکت آزادانه بین آپارتمان های یکدیگر نباشند...
داستان این فیلم در تابستان گرم سال 1990 در آلمان شرقی سابق اتفاق میافتد و داستان زن جوانی را دنبال میکند که با یک کشاورز کاریزماتیک که دو برابر او سن دارد، رابطه برقرار میکند...
پسر جوانی در رختخواب دراز کشیده و برای مادرش فریاد می زند، اما مامان در حال انجام تمرینات نظامی است. مردم از زیرزمینهای تاریک به سمت رعد و برق هواپیماهای بمبافکن و موسیقی جاز سرحال و شاداب فرار میکنند...
اولگا زنی موفق و مسنتر و ماکس مردی جوان و خوشگذران هستند که با وجود اختلاف سنی زیاد، با یکدیگر آشنا میشوند. این آشنایی در حالی که سرنوشتی عاشقانه را برای آنها رقم میزند، چالشهایی را نیز در مسیر رابطه آنها قرار میدهد.
زمانی که یک قرار نامناسب در شب کریسمس یک زوج را به یک تئاتر عجیب و غریب میکشاند، آنها با مجموعهای عجیب و ترسناک از داستانهای کریسمس روبرو میشوند که در آن شخصیتهای مختلف تمام تلاش خود را میکنند تا از وحشتهای تعطیلات دور بمانند. از مهمانیهای اداری خستهکننده و خریدهای دقیقه آخری تا مزاحمان کینهتوز و شیاطین جاودانه، چیزهای زیادی برای ترسیدن وجود دارد...
یک فیلمساز و شخصیت هایش با هم وارد یک پروژه تحقیقاتی شخصی درباره صمیمیت می شوند. در مرز بین واقعیت و داستان، مرا لمس نکن، سفرهای احساسی لورا، توماس و کریستین را دنبال میکند و بینشی عمیقاً همدلانه از زندگی آنها ارائه میکند...
پلوتو داستانی است درباره فشارهای رقابتی برای ورود به دانشگاه های معتبر و این که چگونه این فشارها می توانند انسان ها را به انجام کارهایی وادار کنند که در حالت عادی هرگز انجام نمی دادند. این داستان همچنین به بررسی این موضوع می پردازد که چه چیزی می تواند یک پسر معصوم را به یک هیولا تبدیل کند...