«کيارا» (سانسا) و «ارنستو» (پير جورجو بلوکيو) آپارتماني را اجاره مي کنند تا از آن به صورت يک خانه ي تيمي و براي مخفي کردن يک مقام دولتي ربوده شده - «آلدو مورو»، رهبر حزب دموکرات مسيحي - استفاده شود...
مستند و کاوش باستانی در مورد مجسمه نفرتیتی است. نفرتیتی از زیباترین زنان مصر بوده است. نفرتیتی همسر کبیر شاهانه (همسر اصلی) فرعون مصری آخناتون بود . او و همسرش به خاطر یکتاپرستی و تبدیل دین در تاریخ فراعنه اشتهار دارند. نفرتیتی همچنین در تاریخ مصر به خاطر زیبائیش شناخته شدهاست. تندیس نفرتیتی، که معروفترین تندیس مربوط به مصر باستان است، در موزه مصرشناسی برلین نگاهداری میشود. در مارس ۲۰۰۹ با سیتیاسکن این تندیس مشخص شد که یک مجسمه دیگر در داخل آن قرار دارد که چهره نفرتیتی را به گونهای متفاوت، با جزئیات بیشتر و با زیبایی کمتری تجسم کردهاست. لودویگ بورشارت، مصرشناس مشهور آلمانی در حفاریهای سال ۱۹۱۲ میلادی، تندیس نفرتیتی، ملکه مصر باستان را کشف کرد …
غزل دلاویز و سورنا در یک دانشکده تحصیل می کنند و هر دو شاعرند. غزل ناراحتی چشمی دارد و با شدت یافتن بیماری، از تحصیل در دانشگاه انصراف می دهد و بعد از مدتی بینایی اش را از دست می دهد سورنا که نگران سرنوشت غزل شده به سراغ او می رود تا در درس های دانشگاهی کمکش کند و به تدریج بین آن ها علاقه ای ناگفته به وجود می آید…
یک آهنگر جوان بنام «سیگفرید»، که خودش خبر ندارد وارث بر حق تاج و تخت است، بعد از کشتن یک اژدها بنام «فافنیر» شهرت خاصی پیدا می کند. او بعنوان پاداش یک گنجینه نفرین شده را دریافت می کند و …
نیما دادگر و همسر جوانش غزل در حال بازی در یک فیلم هستند. تلفن های مشکوک زیادی باعث ناراحتی نیما و غزل می شود. مزاحم به نیما می گوید که او قاتل همسر سابق نیما است و حالا قصد دارد غزل را بکشد. مزاحمت ها با صدای یک زن است و به همین خاطر شک و ظن غزل تحریک می شود و نیما و غزل با هم درگیر می شوند. بالاخره نیما دختر مزاحم را پیدا می کند و اتاق او را پر از عکس های خود می بیند و…
بن موفق میشود از طریق سرمایه گذاری در یک شرکت خصوصی ماده ردیابی جهت ردیابی کودکان، اختراع کند. این کشف میتواند برای هر شرکتی در بورس، ارزش فوق العادهای داشته باشد. از این رو وینسنت که به دنبال افراد شاخص است از جانب یک شرکت ورشکسته با گرفتن پول میخواهد بن را به آنجا بفرستد. اما بن که شخصی متعهد است زیر بار نمیرود. وینسنت دست به هر کاری میزند تا او را راضی کند حتی خانواده بن را تهدید میکند و …
همسر فرشته (سعید) در یکی از بیمارستان های تهران بر اثر سانحه تصادف میمیرد. پدر شوهر فرشته که مردی ثروتمند و مقتدر است و از ابتدا با ازدواج با آنان مخالف بود، بر خلاف قانون، حضانت بچه های پسرش را به عهده میگیرد و از مادرشان جدا میکند. فرشته میفهمد که پدر شوهرش قصد دارد بچه هایش را نزد عمهشان به خارج از کشور بفرستد. او اقدام قانونی میکند اما متوجه میشود زمان کافی برای رسیدگی به شکایت ندارد. بنابراین هنگام تعطیلات آخر هفته، بچه ها را با همیاری چهار نفر از دوستانش به خارج از شهر میبرد و…
یئوجین و جی یئونگ دو دختر نوجوان که با هم دوست هستند، آرزوی سفر به اروپا را در سر می پرورانند. آن دو برای جمع کردن پول و رسیدن به هدف خود به شکلی حساب شده شروع به خودفروشی می کنند...
برای خانوادهای با آبرو، مهمان سرزده که تازه عروس و داماد هستند میآید و چون وضع مالی خانواده خوب نیست، همسایگان دست به دست هم میدهند تا آبروی صاحبخانه را حفظ کنند…
يوسف 45 ساله استاد دانشگاه در رشته ادبيات درس مي دهد. او در سن 8 سالگي بر اثر جرقه آتش بينايي خود را از دست داده است. حالا سالهاست كه او در دنيايي ديگر زندگي مي كند. شكايتي ندارد، زندگي آرام و دوست داشتني اي دارد تا اينكه مبتلا به يك بيماري نسبتاً خطرناك مي شود كه احتمال دارد سلامتي خود را براي هميشه از دست بدهد.
در جریان جنگ جهانی دوم، ̎کشیش آبه هانری کرمر̎ (ماتیس)، پس از گذراندن دورانی جهنمی در اردوگاه اسیران جنگی داخائو همراه با سایر کشیشهای کاتولیک، نُه روز مرخصی میگیرد تا بتواند در مراسم خاکسپاری و ترحیم مادرش شرکت کند. در همان زمان، ̎سروان گبهارت̎ (ویل) افسر گشتاپو سعی میکند ̎هانری̎ را ـ که در یک خانوادهٔ ثروتمند و بانفوذ لوکزامبورگی به دنیا آمده ـ راضی کند تا اسقفِ محلی را از مقاومت در برابر آلمانیها بازدارد و به علاوه نامهای از طرف کلیسای کاتولیکِ لوکزامبورگ به واتیکان بنویسد و پاپ را راضی کند تا از ̎هیتلر̎ و رژیم نازی حمایت کند. ̎هانری̎ که در تنگنا گیر افتاده، خود و اسقف را زیر را سئوال میبرد که چه تصمیمی باید بگیرد…
شراره و سینا پس از ازدواج، برای ماه عسل به ویلایی در شمال می روند. در راه سینا مدام از یکی از آشنایانش به نام فریبا صحبت میکند که ویلا را آماده کرده و در انتظار آنهاست. وقتی به ویلا می رسند، از همان آغاز با اتفاقهای مشکوکی روبرو می شوند، و شراره سوظن شدیدی نسبت به رفتار و کارهای فریبا دارد و…
در کانون اصلاح و تربیت “شهر زیبا” نوجوانان زندانی با خواست “اعلا” جمع میشوند تا هجدهمین سالروز تولد “اکبر” را جشن بگیرند. اکبر متهم است دو سال پیش دختری را کشته و حالا زمان قصاص اوست…
"بوم" که پس از رابطه ای پنهانی باردار شده است، از طرف معشوق خود رها می شود. پس از این اتفاق او نزد یک ساحره می رود تا معشوق سابق و خانواده اش را با جادوی سیاه نفرین کند. همه آنها در اتفاقاتی مشکوک کشته می شوند و...