برنده 1 جایزه اسکار. همچنین 31 جایزه و نامزد دریافت 53 جایزه دیگر.
دو زن جوان آمریکایی به اسامی «ویکی» (ربکا هال) و «کریستینا» (اسکارلت جوهانسن) برای گذراندن تعطیلات تابستانی نزد یکی از اقوام دور ویکی در شهر بارسلون در کشور اسپانیا می روند. ویکی زنی احساساتی است که بزودی قصد ازدواج با نامزدش داگ را دارد که مردی قابل اطمینان اما غیر رمانتیک است. کریستینا نیز دختری خوشگذران است که قصد دارد در بارسلون ماجراهای جدید عاطفی را تجربه کند. آنها در شهر با مرد نقاشی به اسم «جوان آنتونیو» (خاویر باردم) آشنا می شوند که هنوز با همسر سابقش «ماریا» (پنلوپ کروز) ارتباط دارد. کریستینا در اولین برخورد تحت تاثیر جذابیت جوان قرار می گیرد...
دختری که فکر می کند یک روبات جنگی است، به بیمارستان روانی راه پیدا کرده و با بقیه بیماران روبرو می شود. او سرانجام عاشق مردی می شود که معتقد است می تواند روح آدم ها را بدزدد و …
داستان فیلم در مورد شخصی است که هر آنچه از داخل کتاب می خواند به حقیقت می پیوندد. او با خواندن کتاب “اینکهارت” همسر خود را به داخل کتاب فرو برده و اشخاص داخل کتاب داستان را بیرون آورده است و به دنبال راه نجاتی برای بیرون آوردنش از داخل کتاب می گردد که ...
فیلم “عقاب در برابر کوسه” درباره زندگی دو فرد ساده و اجتماعی است و اینکه چگونه آنها از طریق انجام کارهای عجیبی از جمله تلافی کردن زورگویی های قلدرهای دوران مدرسه، خوردن ساندویچ و بازیهای ویدیویی در پی پیدا کردن عشق هستند …
زنی ایتالیایی که در لندن زندگی می کند رابطه ای مخفیانه با مدیر مالی سابق دارد.او همچنین معشوق دیگری دارد،یک قاتل اجاره ای که می خواهد آن مرد را به قتل برساند.همسر معشوق دوم او پشت پرده همه ماجراها قرار دارد و.....
ستاره فوتبالی به نام «جو کینگ من» دختر هشت سالهای دارد که از ازدواج قبلی اوست و با همسر قبلیاش زندگی میکند ولی روزی به سراغ جو میآید. جو در ابتدا از نگهداری دختر خود ناراحت است و امتناع میکند اما به تدریج اوضاع بهتر میشود چون وجود دخترش باعث میشود بر شهرت او افزوده شود اما پس از مدتی …
زوجی به خاطر مشکلاتی مربوط به سلامتی پسرشان به خانه ای ویکتوریایی در شمال کانکتیکات نقل مکان می کنند، اما به زودی مجبور می شوند با گذشته پرآشوب این خانه و نیروهای فراطبیعی ساکن در آن روبرو شوند ...
با نزدیک شدن زمان انتخابات،رئیس فعلی مافیای چین "لوک" با مبازره ای از طرف پسرخوانده خود روبرو می شود.در همین زمان "جیمی" تلاش می کند روابط تجاری خود را با مناطق اصلی چین گسترش دهد...
ریچل یک وکیل با استعداد و موفق است که مدت هاست با دارسی دوست است و دوستان بسیار نزدیک و صمیمی برای یکدیگر به حساب می آیند تا اینکه ریچل با اتان آشنا می شود .مردی که به او علاقه مند می شود اما بعد از چند روز متوجه می شود که اتان نامزد دارسی است و حالا ریچل با مشکلات زیادی روبرو شده است.
مردی ضعیف وقتی که پی می برد به خاطر کلاه برداری باید به زندان برود، وحشت می کند. او از یک معلم هنرهای رزمی کمک می گیرد تا برای روبرو شدن با زندانی هایی که احتمالا با او نمی سازند، آماده شود…
پسران نوجوان امریکایی در دبیرستانی عاشق دختری به نام مندی لین (آمبر هیرد) هستند ولی او هیچ توجی به آنها نمی کند و در موقعیت های مختلف آنها را از خود دور می کند. سرانجام بعد از پایان فصل گرم تابستان، یکی از دوست هایش، او را به منزلی دعوت می کند تا به اتفاق چند نفر از هم مدرسه ای های دختر و پسر آخر هفته را جشن بگیرند و با هم باشند. بعد از رفتن به خانه ی مذکور و برگزاری جشن، اتفاقات عجیبی میافتد و چند نفر از آنها به فجیع ترین وضع کشته می شوند…
«آنی» (اسکارلت جوهانسون) که به تازگی از دانشگاه فارغ التحصیل شده، کارش را بعنوان پرستار بچه یک خانواده نیو یورکی پولدار شروع می کند. در حالی که پدر بچه مدام مشغول کارش است و مادر هم وقتش پر است و هیچ کدامشان دوست ندارند با پسر کوچکشان باشند. آخرین پرستار بچه به خاطر گذراندن وقتش در قرارهای عاشقانه اخراج شده و همین مساله باعث دردسر آنی میشود، زیرا مرد جذابی که در همسایگی آنهاست، سعی دارد با او ارتباط برقرار کند.
مهاجمین جیوران به پایتخت کره جنوبی قدیم بالهایی حمله کرده و آنجا را تصرف میکنند. مردم و ارتش بالهایی با کشته شدن خاندان سلطنتی به دنبال تعیین یک پادشاه برای خود و بازپسگیری سرزمینشان هستند. سرباز قدرتمندی برای بازگرداندن آخرین شاهزاده فرستاده میشود و … .
آقای “سلیمانی” که از همسر خود جدا شده بزرگ یک خانواده عربی-فرانسوی است. او مجبور میشود از کار خود در کارخانه کشتی سازی کنار بکشید. او که قصد دارد برای خانواده خود ارثی خوب به جای بگذارد تصمیم میگیرد رویای همیشگی خود را دنبال کند…
برادر بزرگ تر بابانوئل، «فرد کلاوس» (وون) به ميزان زيادي پول احتياج دارد، بنابراين براي کمک براي برادرش «سينت کلاوس» (بابانوئل / جياماتي)، به قطب شمال مي رود...
“دورل” و “لیجان” دو دوست صمیمی و تبهکارانی خرده پا هستند. وقتی آنها تهدید می شوند اگر بدهی هفده هزار دلاری را نپردازند “دورل” پسر خود را از دست خواهد داد، تصمیم می گیرند از کلیسای محله خود سرقت کنند...