جرج لوتز خانه ای به اسم آميتی ويل را در نيويورک به مبلغ پائينی خريداری کرده و به همراه همسر و سه فرزندش به آنجا نقل مکان می کند. آنها پس از مدتی در می يابند که اين خانه تاريخ خونباری داشته است. يکسال قبل در اين خانه پسر جوانی به اسم رونالد نيمه شب شش عضو خانواده اش را بقتل رسانده است. اکنون جرج و همسرش متوجه اتفاقات عجيب و ترسناکی در خانه می شوند از جمله اينکه بچه های لوتز با ارواح کشته شدگان تماسهائی برقرار می کنند و پدر رالف که کشيش محله است پس از تطهير خانه دچار يک بيماری حاد می شود و همچنين رفته رفته جرج احساس می کند شبيه رونالد شده است...
نیم دختر نوجوانی است که بهمراه پدرش جک در یک جزیره زیبا و ناشناخته زندگی می کند . پدرش دانشمند است و بر روی میکرو ارگانیسم های دریایی مطالعه می کند . نیم در طول روز تمام وقتش را صرف ماجراجویی در جزیره و بازی با حیوانات آنجا می کند از جمله یک سوسمار ، یک پلیکان و یک خوک آبی
وقتی زنی سفیدپوست در روزنامه یک آگهی برای پیدا کردن یک هماتاقی منتشر میکند، همه متقاضیان به نظر عجیب می رسند. پس از مدتی سر و کله زنی با گذشته ای پنهان پیدا می شود و...
"سایمون" در شرابطی به دنیا آورد که از نظر جثه بسیار کوچکتر از کودکان دیگر شهر بود. به دلیل این شرایط، او فکر می کند خدا برای او هدفی بزرگ تعیین کرده و به شدت به دنبال رسیدن به آن است و...
گروهی از آوارگان جهش یافته که دارای قدرتهای مختلفی هستند با کمک مرد جوانی که آنها را کشف کرده تلاش می کنند از دستان قاتلی خطرناک و یک شورشی فرار کنند...
یک مجری برنامه رادیویی از طریق تلفن با بزرگترین طرفدارش که پسری جوان است ارتباط برقرار می کند.اما وقتی سوالهایی درباره هویت پسر جوان به میان می آید زندگی مجری دچار آشوب می شود.....
خون آشام كوچك، براساس شخصيت هاي پرفروش ترين رمانِ آنجلا سومر بودنبرگ، دايتان رادولف خون آشامي ١٣ ساله را روايت ميكند كه توسط شكارچي خون آشام ها تهديد ميشود. با توني كه هم سن و سال او و ناميراست آشنا ميشود كه به قلعه ها، قبرستان ها و خون آشام هاي قديمي علاقه ي خاصي دارد. توني به رادولف كمك ميكند تا...
"سوران استون" دقیقا می داند چه می خواهد.او آرزو دارد گوینده اخبار در تلویزیون شود و هر کاری برای رسیدن به آرزویش انجام می دهد.او هر چیز و هر کسی را که سد راهش قرار گرفته نابود می کند و..
«روي هابز» (ردفورد)، ستاره ي جوان بيس بال، راه هاي موفقيت را يکي پس از ديگري طي مي کند، اما زماني که زني به نام «هاري يت» (هرشي) به او در اتاق هتلي سوء قصد مي کند، رؤياهايش ناکام مي ماند. پانزده سال مي گذرد و «روي» بار ديگر آفتابي مي شود و به باشگاه «شواليه هاي نيويورک» مي پيوندد.
بندر پرل هاربر ، جنگ جهانى دوم . سرباز تازه وارد ، « رابرت ا . لى پرويت » ( كليفت ) ، از بوكس حرفهاى بيزار شده است و حاضر نيست كه بار ديگر داخل رينگ برود . پس از اين كه فرمانده جديد او « سروان هولمز » ( اوبر ) مىبيند « پرويت » به هيچ صورتى ديگر بوكس بازى نخواهد كرد به « گروهبان ميلتن واردن » ( لنكستر ) دستور مىدهد تا با سپردن كارهاى پست او را اذيت و خوار و خفيف كند...
دکتر روانشناس جوانى به نام « ادواردز » ، رئیس تازهى یک آسایشگاه بیماران روانى ، جانشین « دکتر مرچیسن » ، مىشود . « دکتر کنستانس پیترسن »که دل به « دکتر ادواردز » باخته به رفتارهاى عجیب و غیر عادى او مشکوک مىشود ، و خیلى زود پى مىبرد که او « دکتر ادواردز » واقعى نیست
سال 1713، جان گراهام (هرت) فرماندار کل اسکاتلند است و فرمانده ای به نام آرچیبالد کانینگام (رات) دارد که مردی حیله گر، زن باره و شمشیر زنی ماهر است. با قتل و غارت و ظلم و ستمی که کانینگام به راه اندخته، سرانجام راب روی (نیسن)، رهبر کوهپایه نشینان، جلوی او می ایستد و …
«متي راس» (داربي)، دختر جوان با اراده و مصمم که دريافته پدرش به دست يکي از زيردستان اجير شده ي خود به نام «تام» (کوري) کشته شده، عزم انتقام دارد. او «روستر کاگبرن» (وين)، کلانتر يک چشم و دائم الخمر را متقاعد مي کند که در يافتن قاتل کمکش کند...
سه دختر (که یکی شان سلنا گومز است) برای دیدار خانواده هایشان قصد دارند تا به انگلستان بروند اما اشتباها سر از مونت کارلو در می آورند! آنجا هم در جشنواره ای خیریه و بسیار جالب شروع به کار می کنند اما با گمشدن گردنبند الماسی بسیار گران قیمت ..
داستان این فیلم یک دهه بعد از اتفاقات قسمت اول رخ می دهد و ما شاهد هستیم که پرسیوس ( سام ورتینگتون ) برخلاف گذشته تصمیم گرفته تا زندگی آرامی را پشت سر بگذارد و وقت بیشتری را با پسرش بگذارند. اما آن بالا در آسمان، خدایان و تایتان ها بار دیگر با یکدیگر به جنگ برخواسته اند و به نظر می رسد که اینبار تایتان ها بتوانند بعد از مدتها بر خدایان فائق آیند اما …
دلیجانى که از خطهاى در معرض خطر حمله ى سرخپوستان میگذرد ، مکان تقابل شخصیتهایى متضاد میشود و از جمله رابطه اى نجاتبخش را میان « رینگوکید » ( وین ) و « دالاس » ( ترور ) پاکدل به بار می آورد.
داستان یک مربی تیم فوتبال دبیرستان بنام «هارولد» است که با پسری بنام «رادیو» آشنا می شود که دارای مشکلات روحی و روانی می باشد. هارولد او را زیر پر و بال خودش می گیرد...
دره ى پر بركت ساليناس كاليفرنيا ، سال 1917 . « آدم تراسك » ( ماسى ) ، زارع كاهوكار صادق و مذهبى ، دو پسر جوان دوقلو به نامهاى « كال » ( دين ) و « آرون » ( داوالوس ) دارد . اما « كال » ، غمگين و ناراحت ، مدام براى خودش و خانواده مشكل مى سازد...
«فرانک» پسر خانواده «فاولرز» است که به تازگی سال اول دانشگاهش را به پایان رسانده و همراه والدینش زندگی می کند. فرانک با «ناتالی» رابطه دارد، که مادری جوان است که هنوز کاملا از شوهر سابقش، «ریچارد» جدا نشده. وقتی که ریچارد از رابطه میان همسرش و فرانک مطلع می شود، اتفاقاتی غم انگیز به وقوع می پیوندند که خانواده فاولرز را هم درگیر می کنند...
نيويورک، سال 1947. زن مهاجر لهستاني، «سوفي» ( استريپ ) از بازماندگان اردوگاه ها ي مرگ نازي هاست که پس از مهاجرت به امريکا تحت مراقبت مردي به نام «نيتان» ( کلاين ) قرار گرفته است. در حالي که «نيتان» تعادل رواني ندارد و خود «سوفي» نيز سخت درگير خاطرات دردناک است.
این فیلم در مورد آخرین روزهای زندگی «سوفی شول» یکی از معروف ترین اعضای جنبش آلمانی ضد نازی ها در زمان جنگ جهانی دوم است، جنبشی که به «رز سفید» شهرت داشته …
دختري انگليسي به نام «لوسي هاني چرچ» (بانم کارتر) طي سفري به ايتاليا با مرد جواني به نام «جرج» (سندز) آشنا مي شود و مدت ها بعد مي فهمد که با وجود تمام تلاش هايش براي پنهان کردن عواطفش واقعا دل باخته او شده است.…
رابرت گارفیلد مرد تنهایی است که به گذشته خویش می نگرد: زمانیکه با مادر جوانش زندگی می کرد و پدرشان که ظاهرا یک قمارباز بوده آنها را تنها گذاشته و برای آنها فقط بدهی بر جای گذاشته بوده است. او در آرزوی خرید دوچرخه به سر می برد تا اینکه سر و کله همسایه جدیدی به نام تد (هاپکینز) پیدا می شود...
پس از اینکه دوست دختر سابقش به قتل رسید و او به مضنون اصلی تبدیل شد "راستی سبیچ" به جستجوی قاتل اصلی می رود و متوجه می شود که او نزدیکتر از آنچه تصور میکرده است...
زوجي جوان، «ري» (کيدمن) و «جان اينگرام» (نيل)، براي به فراموشي سپردن ضايعه ي مرگ نابه هنگام کودک خردسال شان، با قايقي تفريحي راهي سفري در اقيانوس مي شوند. در ميانه ي سفر، بيگانه اي جوان (زين) که در واقع روان پريشي خطرناک است، سرگردان در آب ها از آنان تقاضاي کمک مي کند و سوار قايق شان مي شود.
«ترزا آزبرن» (رايت پن)، نويسنده ي روزنامه ي شيکاگو ترييبون، با پسرش، «جيسن» (جيمز) زندگي مي کند. روزي «ترزا» يک بطري در ساحل پيدا مي کند که درون آن نامه اي عاشقانه با امضاي «گ.» خطاب به يک زن قرار دارد. «ترزا» که کاملا مجذوب انشاي غير متعارف نامه شده، در پي يافتن نويسنده اش بر مي آيد...
یک دختر بریتانیایی که در هند به دنیا آمده و بزرگ شده در زمین لرزه ای پدر و مادر خود را از دست می دهد.او به انگلستان بازمی گردد تا در قصر عموی خود زندگی کند.عموی او به دلیل از دست دادن همسر خود به مکان دوری رفته است.او که در قصر تنها مانده شروع به گشت و گذار در آن می کند و باغی مخفی پیدا می کند که...
"شین" وارد دعوا و اختلافات بین گله دار بزرگ "رایکر" و تعدادی مهاجر از جمله "استراتز" می شود. "رایکر" به دنبال به دست آوردن زمین های آنها است. وقتی "شین" با یکی از افراد "رایکر" به نام "کریس" درگیر می شود، "رایکر" سعی می کند برای رسیدن به هدف خود "شین" را بخرد ...
ماجراهای زندگی «اویتا دوارته» (مادونا)، بازیگر فیلم های رده ی «ب» آرژانتینی که همسر رئیس جمهور – دیکتاتور کشور، «خوآن پرون» (پرایس) شد و میلیون ها آرژانتینی عاشقانه دوستش داشتند...
بوستن. دوستي قديمي به نام «ميکي ماريسي» (واردن) به وکيل دعاوي، «فرانک گالوين» (نيومن) که در کارش نزول بسيار داشته، پيشنهاد پذيرفتن يک پرونده ي تخلف پزشکي را مي دهد و او سخت درگير اين پرونده مي شود...
«ستوان فارل» (کاستنر)، افسر اطلاعات نیروی دریایی با زنی به نام «سوزان» (یانگ) آشنا می شود. در حالی که متوجه می شود «سوزان» محبوبه ی وزیر دفاع، «دیوید برایس» (هاکمن) نیز هست. خیلی زود «سوزان» به قتل می رسد و «تام» یقین پیدا می کند که «دیوید» قاتل است…
پدری به خانه بر می گردد به امید اینکه با دخترش "مگی" ارتباط برقرار کند. امادختر او ربوده شده و این اتفاق خانواده آنها را وادار می کند با هم همکاری کنند تا او را بازگردانند...