این اثر هنری عظیم و موزیکال، روایتی است از صدها سال تاریخ، از دوران اسارت و بردگی تا مهاجرت های قرن بیستم. داستان در یک کشتی بزرگ حمل برده اتفاق می افتد و با طراحی رقص های چشم نواز، سبک های گوناگون موسیقی و طنزهای تند و تیز، مخاطب را مجذوب می کند.
بله، حتماً. در اینجا ترجمه، بازنویسی و خلاصه متن ارائه شده است:
ترجمه فارسی روان:
در شب دهمین سالگرد ازدواجشان، دکتر رنه ریچارد به طور تصادفی متوجه میشود که همسرش، بازیگر مدلین ریچارد، با یک هنرمند آشفته به نام دنیل پرووست که به تازگی اقدام به خودکشی کرده، رابطه داشته است. او با همسرش روبرو میشود و او تمام شب را صرف تلاش برای توضیح دلایل خیانتش میکند... او ازدواجشان را بدیهی تلقی کرده بود، او بیش از حد وقتش را صرف کار میکرد.
پس از درگذشت دوستی مشترک، دو روزنامهنگار فرانسوی برای به پایان رساندن ماموریت او راهی بانکوک میشوند. ماموریت این دوست، یافتن فیلمی مخفی و انحصاری از فرود انسان بر ماه در سال 1969 بوده است.
یک دزد برای فرار از دست پلیس، بندباز سیرک میشود، اما نمیتواند در برابر دزدی گاه به گاه مقاومت کند. وقتی آخرین دزدی او را به یک فرشته تبدیل میکند، او در رویاها و ماجراهای افرادی که ملاقات میکند، درگیر میشود.
داستان آیریس، زنی که با وجود داشتن زندگی ظاهراً ایدهآل، از نظر عاطفی و ج.ن.س.ی. احساس خلاء میکند. او در آستانهی تصمیمگیری برای یافتن راهی برای پر کردن این خلاء است.
یک روز از زندگی یک هنرمند کتاب های مصور و خانواده اش در روسیه پس از شوروی. پتروف در حالی که از آنفولانزا رنج میبرد، توسط دوستش ایگور در یک پیادهروی طولانی حمل میشود و از خیال و واقعیت خارج میشود...
فیلم "سرزمین خیالی" (A Land Imagined) از ساخته های کارگردان سنگاپوری یو سیو هاو، ترکیبی از داستان هیجان انگیز، عاشقانه و گزارشی از ساخت و ساز است. "سرزمین خیالی" داستانی درباره برده داری مدرن، درباره دنیای کار استثمارگرایی آسیا است و رهایی از شیفتگی را به تصویر می کشد.
آنتوان و لیز، زوجی که برای ماه عسل به یونان رفتهاند، با چارلز و اگنس آشنا میشوند. چارلز مجسمهای باستانی پیدا میکند و میخواهد آن را به موزه اهدا کند، اما اگنس قصد فروش آن را دارد و برای این کار، از یک ملوان کمک میگیرد.
داستان درباره زنی به نام لیا است که به دنبال خواهرزاده گمشدهاش به استانبول میرود. در این سفر، او با یک وکیل مدافع حقوق آشنا میشود و پیوند عمیقی با خواهرزادهاش برقرار میکند.
فانی ۱۷ ساله، هنوز در جستجوی هویت خویش است. او در برقراری روابط دوستانه با دیگران با دشواری مواجه است. در سفر به آلمان، با دوست مکاتبهای خود، لینا، دیدار میکند. لینا آرزوی مشارکت در فعالیتهای سیاسی را دارد و این موضوع برای فانی نگرانیآور است.
ماه جولای است و "دلفین" جائی برای گذراندن تابستان ندارد.او که احساس بی حوصلگی و پوچی می کند به طور اتفاقی با شخصی آشنا می شود که به نظر می رسد کاملا برای او ساخته شده است...
بازنشستگان نینا و مادلین برای چندین دهه عشق عمیق و پرشور خود را پنهان کرده اند ، اما پیوند آنها هنگامی مورد آزمایش قرار می گیرد که آنها ناگهان قادر به حرکت آزادانه بین آپارتمان های یکدیگر نباشند...