الکسیس واکر مادر و برادر خود را در یک حملهی خانگی دلخراش از دست داده است. این حادثه او را به یک مجری عدالت خودسر تبدیل کرده و حالا الکسیس در خیابانها به دنبال گرفتن انتقام میگردد. در این میان، یک قاتل زنجیرهای به نام «قاتل ساوث بِی» نیز همچنان به قربانی کردن ادامه میدهد.
یک راننده تاکسی اینترنتی به اشتباه به جرم ربودن دو زن متهم میشود. او که تحت تعقیب بیامان قانون قرار گرفته، باید در تلاش برای اثبات بیگناهی خود، پرده از یک توطئه هولناک بردارد و برای این کار، همه داشتههایش را به خطر بیندازد.
یک دانشمند کامپیوتر برای نجات پسرش که به یک بیماری عصبی نادر و کشنده مبتلا است، با هوش مصنوعی که درون یک ابررایانه زندگی میکند، معاملهای میکند. او در ازای درمانی برای بیماری فرزندش، به هوش مصنوعی قول آزادی میدهد.
این مجموعه، یک گلچین از داستانهای ترسناک و هنری است که سه روایت را در سه سبک مختلف ارائه میدهد: اولین داستان با نام «آدوراتوم تکنیکا» در ژانر علمی-تخیلی دلهرهآور است، دومی «صدای او» یک تریلر روانشناختی محسوب میشود و داستان سوم، «ریشخاکستری»، یک افسانه پریان با درونمایه گوتیک است.
یک قاتل زنجیرهای که از کارهایش پشیمان است و آرزوی مرگ خود را دارد، با امیال درونی خود کلنجار میرود؛ در همین حال، یک کارآگاه پلیس در شهری کوچک، با وجود درگیریهای روحی خود، در حال تعقیب اوست تا به این کشتار پایان دهد.
توییگی، با نام اصلی لزلی لاوسون، مدل و چهرهای ماندگار در فرهنگ بریتانیا است. فعالیت هنری او از دهه ۱۹۶۰ میلادی آغاز شد و نام او را به عنوان یک نماد فرهنگی تثبیت کرد.
این داستان، زندگی یک مرد جوان الجزایری از خانوادهای ثروتمند را روایت میکند. او پس از اینکه به دلیل رفتارهای مستبدانه پدرش، به تدریج از او دور میشود، دچار فروپاشی درونی میگردد.
داستان درباره بازیگر کودک سابق و افسردهای است که اکنون صاحب یک خشکشویی محقر است. او پس از اینکه مجموعه جورابهای لنگهبهلنگه خود را به هیولایی محافظ، دوستداشتنی و در عین حال قاتل به نام «کراست» تبدیل میکند، احساس انتقامجویی شدیدی در او شکل میگیرد.
پس از شکست یک عملیات سرقت، یک دزد حرفهای و یک یتیم که مشکلات زیادی دارد، مجبور میشوند تا شریک ربودهشده خود را از چنگ یک ارباب مواد مخدر بیرحم و قاتل حرفهای و جذابش نجات دهند.
کارآگاهان در حال جستجوی یک قاتل سریالی به نام "آقای براق" هستند که پس از سالها بازگشته و جنایات جدید و وحشتناکی را انجام میدهد که به یک نیروی ماورایی مرتبط است.
این فیلم به میراث هنری لنی ریفنشتال و ارتباط او با رژیم نازی میپردازد و خودانگارهای را که او از خود ارائه میداد، با شواهدی از آگاهیاش نسبت به جنایات این رژیم مقایسه میکند.
مردی روزهایش را در بیمارستان، بیهیچ دغدغهای، سپری میکند. او در آرامش کامل، به دور از هر گونه مسئولیت و مشکلی، در بیمارستان بستری شده است. این روال عادی زندگیاش، بیوقفه ادامه مییابد تا اینکه فردی تازه به همان بخش منتقل و بستری میشود.
داستان در آیندهای اتفاق میافتد که انسانها با استفاده از فناوری پیشرفته، در کهکشانها سفر میکنند. اما یک سفینه فضایی در میانه راه دچار مشکل شده و مسافرانش در شرایط بسیار سختی قرار میگیرند. کمبود منابع و ترس از مرگ، باعث میشود یکی از مسافران دست به اقدامی وحشیانه بزند و هیولایی را آزاد کند تا بقیه را بکشد.
هنگامی که هنری گیومومه، بهترین خلبان شرکت ایرمیل، در رشتهکوههای آند گم میشود، صمیمیترین دوستش، آنتوان دو سنت اگزوپری، با وجود تمام موانع و دشواریها، عزم میکند تا به دنبال او بگردد.