یک افسر پلیس بازنشسته، فرصتی پیدا میکند تا با دستگیری یک گروه سارق بانک، به زندگی سابق خود برگردد. او با همکاری یک پلیس زن جوان، باید قبل از اینکه این سرقت جلب توجه مقامات جدید شود، سریع عمل کند.
زنی جوان در معرض خطر طرد شدن از گروه دوستان صمیمی و منزویاش در نیویورک قرار میگیرد، زیرا دل به عکاسی جذاب بافته است. این گروه که توسط بهترین دوست اجتماعی این زن هدایت میشود، ممکن است او را به دلیل این علاقه جدید کنار بگذارد.
داستان از برخورد اتفاقی یک دختر امروزی و یک مرد سرکش در یک محیط عجیب و غریب آغاز میشود. با وجود تفاوتهایشان، این دو نفر به نکات مشترکی دربارهی زندگی پی میبرند که برایشان غافلگیرکننده است.
مانوئل برای فرار از مشکلات، به بندر میرود و در قایقی مشغول به کار میشود. اما اتفاقات غیرمنتظرهای در این سفر رخ میدهد که زندگی همه را تحت تاثیر قرار میدهد.
ماکیو کودای، یک نویسنده تنها، پس از مرگ خواهر ، برادر و همسر آنها، تصمیم میگیرد تا از عمهزاده نوجوانش، آسا، که به تازگی والدین خود را از دست داده است، مراقبت کند. این تصمیم، زندگی هر دو نفر را دستخوش تغییرات بزرگی میکند.
دو نوجوان به نامهای ترزا و مارک که از زندگی در خانه ناراضی هستند، برای فرار از خانه سوار قطار میشوند. اما ماجراجویی آنها خیلی زود پیچیدهتر از چیزی میشود که انتظار داشتند.
شیلی، ۱۹۵۵. پرونده ماریا کارولینا گیل، نویسنده مشهوری که معشوق خود را به قتل رسانده، توجه مرسدس، منشی خجالتیای که برای قاضی پرونده کار میکند، را به خود جلب میکند.
زنی مرموز با مردی که دخترش کشته شده و اکنون به دنبال انتقام است، همکاری میکند. آنها با هم اعضای یک سازمان را میربایند و شکنجه میدهند تا بفهمند واقعاً چه اتفاقی افتاده است.
این فیلم داستانی واقعی از دو برادر را روایت میکند که سالها در دل جنگل و به دور از تمدن، همچون حیوانات وحشی زندگی کردند. میشل، یکی از این دو برادر، پس از بزرگ شدن به شمال کانادا سفر میکند تا برادر گمشدهاش، پاتریس را بیابد.
ترزا، زن میانسالی است که به دلیل شرایطی خاص، تابستان را مجبور میشود با مادرش زندگی کند. این همزیستی اجباری باعث ایجاد تنش و در عین حال فرصتی برای نزدیک شدن و شناخت بیشتر مادر و دختر میشود.
دختری جوان که در خانهای پر از آشفتگی و تنهایی به دنبال محبت میگردد، شیفتهی پسر جذاب و فروشندهی مواد مخدر میشود و ناخواسته درگیر دنیای خطرناک قاچاق مواد مخدر در لس آنجلس میشود.
آرتورو، مدیر جوانی است که به دلیل اشتباهی ناخواسته، شغل و روابط شخصی خود را از دست میدهد و مجبور میشود به عنوان پیک کار کند. او برای مقابله با تنهایی به یک هولوگرام وابسته میشود، اما با پایان یافتن دوره آزمایشی رایگان، مجبور میشود برای یافتن عشق و آزادی واقعی تلاش کند.
میشل از پایتخت به روستای دورافتاده روپه در پارک آبروزو نقل مکان میکند. او با چالشهایی روبرو میشود، زیرا میخواهد مدرسه محلی با تعداد اندک دانشآموز را باز نگه دارد. این اتفاقات در پسزمینه فصول زیبای زمستان و تابستان رخ میدهد.