چهار دوست تصمیم میگیرند سفری به کنار دریا داشته باشند. اما در طول سفر، اتفاقی غیرمنتظره رخ میدهد و آنها متوجه حضور یک شخص ناشناس در میان خود میشوند. این اتفاق، زنجیرهای از رویدادها را به دنبال دارد که دوستی آنها را به چالش میکشد و روابطشان را تحت تأثیر قرار میدهد.
این یک مستند درام است درباره نویسنده و عکاس فرانسوی کارول آشاش است. با قدرت فیلمسازی و کمک ماریون کوتیار، کارگردان مونا آشاش مادر خود را به زندگی باز میگرداند تا سفر خود را دنبال کند و بفهمد او در واقع چه کسی بود...
داستان از مرگ ناگهانی یک دوست مشترک آغاز میشود که باعث میشود چهار دوست قدیمی به گذشته و آینده خود فکر کنند. هرکدام از آنها با چالشهای خاص خود دست و پنجه نرم میکنند و تلاش میکنند معنای زندگی را پیدا کنند. در این میان، روابط بین آنها پیچیدهتر میشود و آینده نامعلومی پیش روی آنها قرار دارد.
داستان دو شخصیت متفاوت را روایت میکند: آچو، پستچیای که به دلیل سرعت عمل بالا همیشه زودتر از دیگران بیدار میشود و رینکا، عکاسی که به دلیل کندی عمل همیشه چشمهایش را هنگام عکاسی میبندد.
دو جانورشناس در آناتولی در حال سفری تحقیقاتی درباره پلنگ آناتولی منقرض شده هستند. جستجوی آنها برای یافتن پلنگ، آنها را به پرسش از خود و دانستههایشان وامیدارد. آنها بسیار بیشتر از پلنگی که به دنبالش بودند، پیدا خواهند کرد.
مدیری که مسئولیت کلبهای در دل کوههای پوشیده از برف را بر عهده دارد، پی در پی میزبان مردانی است که به این منطقه میآیند. در این منطقه کوهستانی، شکار غیرقانونی به شدت رواج یافته است.
دیو در آستانه ورود به دنیای بزرگسالی است. او در این گذار پر فراز و نشیب، با چالش بزرگی روبروست: وابستگی بیش از حد به مادرش. این وابستگی، مانعی جدی بر سر راه رشد شخصی او محسوب میشود.
فیلم 'من و پدرم - وطن'، روایتگر داستانی حماسی از یک پدر است که با وجود خجالتی بودن، برای حفظ خانواده و میهنش، به ناچار به دل ماجرایی پر مخاطره میزند. جیهانگیر، در آستانه جدایی از همسرش، در شب کودتای ۱۵ تیر، خود و پسرش را در قلب این رویداد تاریخی مییابد.
لائو وینگ سز، با این اعتقاد که توانایی نوشتن ترانههای کانتوپاپ، یک هدیه الهی است، تصمیم میگیرد تمام عمر خود را وقف این هنر کند. اما با وجود تلاشهای فراوان، او با موانع بسیاری روبرو میشود و به نظر میرسد که هیچ چیز طبق خواسته او پیش نمیرود. گویی ارادهای برای رسیدن به هدف وجود دارد، اما راهی برای تحقق آن پیدا نمیشود.
دو سارق که به دلایل مختلف با هم شریک شدهاند، پس از شکست خوردن در یک سرقت بزرگ، برای نجات جان خود باید از دست پلیس، مأموران دولتی و یک رئیس جنایتکار فرار کنند.
سنپاتی، که در گذشته مبارزی آزادیخواه بود، اکنون به یاغیای تبدیل شده که علیه فساد میجنگد. او به کشور بازمیگردد تا به جوانی که با انتشار ویدیو در اینترنت، پرده از فساد سیاستمداران برمیدارد، یاری رساند.
شوبیت، جوانی تنها و آسیبپذیر، به دلیل شیفتگی به زندگی آریان، درگیر تجارت مواد مخدر میشود. اعتیاد به مواد و خیانت آریان، او را به قتل و جنون میکشاند. در نهایت، اشتباهی مرگبار به زندگی دوستش پایان میدهد.
بهار، پس از گذراندن دورههای آموزشی متنوع برای تحقق آرمانها و رؤیای راهاندازی کسبوکار شخصی، با کادیر، مردی متأهل و پدری دختردار، آشنا میشود. کادیر با بهرهگیری از مهارت بالای خود در متقاعد کردن دیگران و درگیر بودن با اختلال شخصیت ضد اجتماعی، بهار را به زندگی مشترک با خود ترغیب میکند.
یک کلاهبردار و کودکی که تحت سرپرستی او بزرگ شده است، با فریب دادن ثروتمندان زندگی میکنند. اما یک موقعیت خاص، آیندهی این دو و رابطهٔ آنها را با خطر مواجه میکند.