یک هتلدار ثروتمند، برای ساختن دهکدهای با حال و هوای قرن هجدهم، کارگردانی را به کار میگیرد. سپس پسر لوس خود را بیهوش کرده، میرباید و در آن دهکده رها میکند. او را متقاعد میکند که به عنوان تنبیه، به گذشته سفر کرده است. هدف هتلدار این است که با واداشتن پسرش به زندگی در نقش یک روستایی و تحت نظارت، درس تواضع و فروتنی به او بدهد.
این فیلم داستان یک خانواده مکزیکی-آمریکایی را دنبال میکند که اخیراً ارتباط خود را با یکدیگر و ریشههایشان از دست دادهاند، در حالی که سفری جادهای حماسی را آغاز میکنند که بلافاصله به شکلی خندهدار اشتباه پیش میرود.
داستان دربارهی مادر پرانرژی است که فرصتی برای رفتن به میامی پیدا میکند. اما بچهها با ترک دوستانشان مخالفاند و این موضوع منجر به یک جدال خندهدار میشود.
در حالی که مادر اشرافی و از تبار اصیلش در بستر مرگ دست و پنجه نرم میکند، سو ناگزیر است تا در سفری ذهنی، به گذشتهای دردناک و به مصر بازگردد؛ جایی که زنی را پشت سر گذاشته بود.
خانوادهای که هر سال شب کریسمس با اتفاقات ناگوار مواجه میشوند، تصمیم میگیرند امسال جشن نگیرند. اما پدر خانواده و فرزندانش، با دعوت از خواهر گمشده مادر، سعی میکنند طلسم را بشکنند.
این فیلم درباره مردی است که میخواهد سگ گلدن رتریور 11 سالهاش را به خانه جدیدی واگذار کند. او و دوستش در یک سفر جادهای به وضعیت اسفناک نجاتها و پناهگاههای سگ و سختی واگذاری آنها پی میبرند. آنها همچنین با سگهای بیخانمانی مواجه میشوند که مورد آزار و اذیت قرار گرفتهاند. این فیلم عشقی را که به سگهایمان داریم به تصویر میکشد و نشان میدهد که آنها خانواده ما هستند.
داستان دربارهی ارواحی است که در تلاشند تا با استفاده از شیوههای ترسناک و اجراهایشان در میان زندگان، به ترسناکترین افسانههای شهری و موفقترین و مشهورترین ستارگان دنیای ارواح تبدیل شوند.
زوج جوانی که به تازگی نامزد کردهاند، در یک شهر کوچک با خرابی ماشین مواجه میشوند و درمییابند که ساکنان شهر، راز صد سالهای را در مورد زامبیها پنهان کردهاند.
داستان دربارهی زنی به نام آنیا اسمولینا است که پس از مشکلات فراوان تصمیم میگیرد با دوچرخه و سگش به شهر ماگادان سفر کند تا با مادرش آشتی کند. این سفر طولانی و پرخطر، آزمونی برای او خواهد بود.
داستان در تابستان سال 1990 در محوطهای چندملیتی در قزاقستان رخ میدهد. در آنجا، صدای موسیقی راک روسی که نمادی از تغییر است، از پنجرهها به گوش میرسد. پسر قزاقی به نام باخا، با خلق شخصیتی خیالی به نام ابرانسان، میکوشد تا با استفاده از هیپنوتیزم، دنیا را فتح کند و به خصوص دل دختر زیبای لهستانی ساکن محوطه را به دست آورد. اما...
سگ پلیس و صاحبش در حین انجام وظیفه مجروح میشوند و طی یک عمل جراحی به هم متصل میشوند و "مرد سگی" متولد میشود. او وظیفه دارد از مردم محافظت کند و در عین حال، باید با نقشههای شیطانی پتی گربه مقابله کند.
از خراب کردن جشن شکرگزاری تا یک رابطه عاشقانه تابستانی دیوانهوار، چلسی هندلر داستانهای دوران بلوغ، برخوردهای غیرمنتظره و آن باری که با بیل کازبی ملاقات کرد را روایت میکند.
مت برگمن، در برنامه «بیشتر مهربان»، با لحنی طنزآمیز، به بررسی زندگی خود از دوران کودکی تا بزرگسالی میپردازد و ضمن بازگویی نحوه تربیتش توسط والدین، دلایل عدم تمایل خود و همسرش به فرزندآوری را نیز شرح میدهد.
تامار روبین، کمدین تازه وارد، در برنامه ویژه خود با عنوان «اما آقا»، با بیانی جسورانه و پرانرژی، تجربیات شخصی خود از جمله کار در مشاغل ساده، روابط عاطفی و تأثیرات دوران کودکی در تئاتر را به زبان طنز بیان میکند.
مردی که شغلش خرید و فروش ملک است، بعد از اینکه دوست تبهکار قدیمی اش دوباره پیدا می شود و به او پیغام خطرناکی می دهد، مجبور می شود به زندگی خلافکاری خود برگردد. از طرفی، برادر خلافکارش هم او را تعقیب می کند و او باید با گذشته ی تاریک خود روبه رو شود.
یک مرد، یک مأموریت. آیا چنین چیزی امکانپذیر است؟ خیر، واقعاً خیر.» میلتون، جاسوس بینالمللی، پیش از آنکه هویتی جدید و ناامیدکننده به او داده شود که او را ناگزیر به حضور در برنامههای تلویزیونی «مسخره هفته» و «زنده در آپولو» میکند، پرده از حقایق مربوط به حرفهاش برمیدارد...
مجری برنامههای ویژهی خود را به عنوان یک آزمایش مالی عرضه میکند و از مخاطبان میخواهد هر مبلغی که میتوانند بپردازند. او امیدوار است با این روش هزینههای تولید را جبران کند و در صورت موفقیت، این روش را برای برنامههای بعدی نیز ادامه دهد.