وقتی جین برای ملاقات پدر بیمارش به خانه برمیگردد، مجبور میشود زندگیاش را دوباره ارزیابی کند و از خود بپرسد که چه میتوانست باشد. گاهی خندهدار، گاهی دلخراش، «دختر چشم آبی» داستانی در حال بلوغ برای گروه سنی چهل و چند سال است.
دو عاشق مقدر شده، با نیروهای ماوراءالطبیعه، پیوندهای خانوادگی و خود طبیعت میجنگند تا از عشق ممنوعه خود در دنیایی عرفانی دفاع کنند، جایی که قدرتها و پیشگوییهای باستانی تهدید میکنند که آنها را از هم جدا نگه دارند.
در میانهی بهبودی دریتون از یک شکست و تردیدهای دالاس در مورد آیندهاش، ستارهی کوارتربک دریتون و دالاس با چالشهایی در رابطهشان روبرو میشوند. پیوند آنها در حالی که با فاصله و تغییرات شخصی دست و پنجه نرم میکنند، تیره و تار میشود.
گرفتن ترفیع شغلی. کاندید شدن برای فرمانداری. راه یافتن به لیگ برتر بیسبال. هیچکدام از اینها آسان نیستند، اما وقتی یک زامبیِ (ببخشید، مردهخوارِ) درمانشده باشید، بهتر است بگویم مرده بودن خیلی آسانتر بود.
استن اولشفسکی، یک نگهبان امنیتی، نقشه سرقت از خانه سینتیا رند را خنثی میکند. دوستی پرشوری بین آنها شکل میگیرد که با پیامکهای طنز آخر شب شروع میشود. پیوند عمیقتر آنها زندگی هر دو را زیر و رو میکند.
یک اینفلوئنسر مد دعوت میشود تا به همراه پسرش در یک کمپین روز مادر شرکت کند، اما برنامههای او با نقل مکان مرد جوان به آمازوناس به هم میریزد. این اینفلوئنسر پسرش را دنبال میکند و سفری متحولکننده را آغاز میکند.
یک قهرمان اکشن هالیوودیِ از مد افتاده، نقشی در پانتومیم کریسمسیِ عجیب و غریب یک روستای کوچک انگلیسی ایفا میکند، جایی که از طریق مربی رقص رک و صریح نمایش، الهام غیرمنتظرهای پیدا میکند.
پس از مرگ پدرش، ال دشوودِ آرام و منطقی برای کمک به خانوادهاش به خانه بازمیگردد - اما خود و خواهر آزاداندیشش را درگیر هرج و مرجِ شوخیهای خانوادگی و عاشقانههای غیرمنتظره میبیند.
وقتی بابانوئل، در بحبوحه یک بحران وجودی، تصمیم به تعطیلات میگیرد، همسرش مارگارت - که همیشه آماده حمایت (و تحمل) شوهرش است - چارهای جز رفتن به سر کار و نجات خاصترین روز سال ندارد.
یک مادر مجردِ در حال تقلا، به عنوان یک شغل موقت با یک ستاره سینما در حال پیر شدن همکاری میکند و با راننده این ستاره همکاری میکند تا جلوی یک وکیل و نمایندهی حیلهگر را که قصد دزدیدن ثروتش را دارد، بگیرد و در این مسیر عشق و جادوی تعطیلات را پیدا میکند.
سارا هانتینگتون در اولین اجرای ویژه خود، مهارتهای کمدی خود را که باعث شد حسابهای تیک تاک و اینستاگرامش به سرعت محبوب شوند، به نمایش میگذارد. این برنامه در تئاتر نست در کلمبوس، اوهایو فیلمبرداری شده است و سارا با داستانهایی از بزرگ شدن در ایندیانا، پولدار شدن ناگهانی خانوادهاش و برداشتهای منحصر به فرد از چهرههای سرشناس اجتماعی و فرهنگ پاپ، جمعیتی از هموطنان غرب میانه را به وجد میآورد.
جودی هاپس، پلیس شجاع خرگوشها، و دوستش، روباه نیک وایلد، دوباره با هم متحد میشوند تا پرونده جدیدی را حل کنند، خطرناکترین و پیچیدهترین پرونده دوران حرفهایشان.
یک زوج جدا شده سعی میکنند قبل از طلاق، آخرین کریسمس را با فرزندانشان جشن بگیرند. با این حال، دوست جدید شوهر به جشنها میپیوندد و باعث ایجاد تنش و هرج و مرج در طول تعطیلات میشود.
نمرات ضعیف در امتحانات، معلمان مست و یک مدیر اخاذ؛ حالا نوبت معاون مدیر، تام، است که فساد مدیر را افشا کند و قبل از اینکه هیئت مدیره مدرسه آنها را تعطیل کند، اوضاع مدرسه را روبراه کند.