دیلان رمزی، به منظور تحت تاثیر قرار دادن همسایه فرانسوی زیبایش، حیوان خانگی او را می دزدد. حال او می تواند حیوان را برگرداند و از نظر آن دختر قهرمان به حساب آید. اما متاسفانه همه چیز آنطوری که برنامه ریزی شده بود پیش نمی رود...
برنده 1 جایزه اسکار همچنین دریافت 5 جایزه دیگر. همچنین نامزد دریافت 10 جایزه دیگر.
جسد ماهیگیری به نام "کارل" ، در آبهای واشنگتن ، در حالی پیدا می شود که در تور خود غرق شده اما زخمی بر روی سرش وجود دارد. احساسات ضد ژاپنی بعد از جنگ در بیشترین حالت خود قرار داشته و اصلی ترین مضنون، ماهیگیری ژاپنی آمریکایی به نام "کابو" است و...
یک مددکار اجتماعی باردار در شهر نیویورک شروع به ایجاد احساسات عاشقانه نسبت به بهترین دوست خود میکند و تصمیم میگیرد که ترجیح میدهد فرزندش را با او بزرگ کند، تا جایی که باعث ناراحتی دوست پسر خود میشود.
جِی و مکس، نویسنده و گزارشگر ورزشی، دوست هستند. مکس از جِی میخواهد که سعی کند سردبیر جِی، سامانتا را قبل از عروسیاش اغوا کند تا ببیند که آیا او به اندازه کافی وفادار است یا خیر...
1 مرتبه نامزدی جایزه .گلدن گلوب. همچنین 10 جایزه و نامزد دریافت 12 جایزه دیگر.
فرشته ای که مآمور هدایت ارواح مردگان پس از مرگ آنهاست (نیکلاس کیج)، به اقتضای وظیفه اش، با آدم*ها و زندگی آنها آشنا می*شود. زندگی آدم*ها روی زمین برای او موضوع جالبی بوده تا اینکه عاشق دختر پزشکی می*شود (مگ رایان) که به خاطر فوت بیمارش در حین عمل جراحی قلب، متآثر شده و روی پلکان بیمارستان محل کارش، گریه می*کند. علاقه به آن دختر و اشتیاق برای درک احساس او و آدم*های دیگر نسبت به زندگی و کشف علت علاقهء آنها به زندگی زمینی،
در ساحلی آفتابی، سگی به نام دلبر که عاشق آب بود، با دلفینی به نام آبی دوست شد. آنها هر روز با هم در آب بازی میکردند و غذا به اشتراک میگذاشتند. دوستی آنها زبانزد خاص و عام بود.
اقتباسی از رمان هنری جیمز در شهر نیویورک قرن نوزدهم. یک مرد پولدار با پدری سرسخت توسط یک شکارچی ثروتمند خوش تیپ تعقیب می شود که شاید فقط به دنبال پول او باشد..
وقتی سوزان استین یک تجزیه و تحلیل ژنتیکی روی فرزند متولد نشدهاش انجام میدهد، متوجه میشود که اگرچه نوزاد سالمی دارد، اما به احتمال زیاد این کودک مانند برادرش دیوید به دنیا خواهد آمد. او باید تصمیم بگیرد که آیا کودک را نگه دارد یا سقط جنین کند...
در یک شهر کوچک و کارگری در انگلستان، نوجوانان وقت آزاد خود را صرف پرسه زدن در خیابانها و تشکیل گروههای دوستانه میکنند. در همین حین، مردی به نام آلن دارسی که خود نیز در دوران جوانی تجربهای مشابه داشته، تصمیم میگیرد با انگیزهای قوی، این جوانان را به سمت مسیری متفاوت هدایت کند. او بوکس را به عنوان راهی برای ایجاد انگیزه و هدف در زندگی آنها معرفی میکند. دیری نمیگذرد که او یک باشگاه بوکس راهاندازی میکند و با استقبال گسترده نوجوانان روبهرو میشود.