یک شاهزادهی پیر به طور تصادفی در ساحل نامعلومی ناگهان به گل می نشیند. او زخمی و گمشده است و توسط پسر جوانی به نام تام پیدا شده و به همراه پدر و مادر او به خانهشان برده میشود. پس از آن، شاهزاده با هدایت تام، جامعهای را کشف میکند که با احساسات و شگفتی همراه است، اما ...
در طول جنگ جهانی دوم نیروی دریایی بازرگان راه نجات آمریکا و کشورهای مشترک المنافع را باز نگه داشتند تا این جزیره کوچک بتواند در آن بجنگد. حتی در اواخر سال 1943-1944 که این فیلم ساخته شد، کاروانها همچنان تدارکات ضروری حیاتی و همچنین مواد لازم برای مبارزه را فراهم میکردند...
لوسی، یک رقصنده جوان تصادف می کند . هنگامی که او از کما بیدار می شود، او و همسرش شروع به تمرین برای یک نمایش رقص می کنند. در این راه، او شروع به جستجوی پدر بیگانه خود می کند، راهی که ممکن است او را به عشق تغییر دهنده زندگی برساند...
پس از جنگ جهانی دوم، "کومیسارول مولداوی" (سرجیو نیکولائسکو، پتر فالک) سال ها به عنوان زندانی سیاسی رژیم کمونیستی گذراند. سرگرمی مورد علاقه سرهنگ روسی مسئول زندان این بود که زندانیان رولت روسی بازی کنند...
وقتی دو نفر که دیگر به عشق اعتقادی ندارند همدیگر را پیدا می کنند، هیچ چیز نمی تواند مانع شکوفایی عاشقانه آنها شود ، به جز یک نمایش مسخره بازیگوشی از اشتباهات، دخالت ها و هویت اشتباه....
زندگی گرگ پس از تعطیل شدن آژانسش، تا زمانی که تصمیم گرفت به فلو پیشنهاد ازدواج دهد، آرام بود. اما او مجبور شد او را به پدر و مادرش معرفی کند که یک کلاهبردار و یک بازیگر سابق بودند. برای همین، چارهای جز بازگشایی آژانس و پیدا کردن والدین جعلی نداشت...
آدریان دو ماه است که در جنگل سرگردان است. او با خوردن کرم و میوه و نوشیدن آب باران زنده مانده است. اما اکنون بیمار و ضعیف شده است. او باید قبل از اینکه دیگر نتواند حرکت کند، راه خود را به سوی نامزدش پیدا کند. اما ممکن است دیگر خیلی دیر شده باشد.
دمیتری به لای میسون، جایی که از افرادی که پزشکی نمی تواند کاری برایشان انجام دهد استقبال می شود، می پیوندد. در آنجا با سوزان، داوطلبی که به حمایت از افراد در پایان زندگی خود اختصاص داده شده است، آشنا می شود...
در یک جامعه کوچک در دلتای دانوب که بین سنت های قدیمی و آرزوهای مادی جدید در نوسان است، یک نوجوان به نام رینا، در جستجوی هویت خود، قیمت سنگینی را می پردازد...
قصابی پس از یک حادثه وحشتناک همراه با حمله خشونتآمیز غیرقابل کنترل، به یک مارپیچ نزولی میافتد که هر عزت نفسی که هنوز در او باقی مانده است را میسوزاند...
یک جوان 28 ساله است که هنوز با والدینش زندگی می کند. والدین او فکر می کنند که وقت آن رسیده است که او از خانه بیرون برود، اما او این کار را نمی کند، بنابراین آنها یک نقشه می کشند...