زمانی که همسر ویلسون بر اثر سرطان فوت میکند، او تنها می ماند با فرزند نوجوانش پاتریک که مبتلا به اختلال اوتیسم است. پاتریک بیش از حد وابسته به مادرش بود و حالا بدون او نمی تواند درست احساسات خود را بیان کند. همینطور که این پدر و پسر سعی میکنند با فقدان عزیز از دست رفتهشان کنار بیایند و به زندگی ادامه دهند، فشارهای روحی و جسمی آنها را در دنیای خودشان به عقب میکشاند...
سه گردشگر آمریکایی برای پیدا کردن یک معبد باستانی، با دنبال کردن مسیر یک نقشه مرموز سر از جنگل های ژاپن در می آورند. اما زمانی که ارواح جنگل آنها را به دام می اندازند، سفر ماجراجویانهشان تبدیل به یک کابوس وحشتناک می شود...
پس از اینکه رئیس یک موسسه کاریابی در شیکاگو بازنشسته می شود، یکی از کارمندان آنجا به نام "دین جنسن" (جرارد باتلر) وارد رقابت سختی با رقیب بلندپروازش می شود تا مقام ریاست آنجا را به دست آورد...
نورما و آرتور لوییس زوجی هستند که در حومه شهر با بچه کوچکشان زندگی میکنند. نورما معلم است و همسرش کارمند ناسا. روزی آنها یک هدیه از جانب یک غریبه دریافت میکنند و...
گوررو یکبار دیگر از مرگ بازمیگردد تا از یک شیء مقدس محافظت کند و نگذارد به دست گروهی از سربازان مزدور بیافتد، زیرا می تواند باعث ایجاد آشوب و جنگ شود...
داستان فیلم در آینده ای دور روایت می شود و جهانی را نشان می دهد که تقریباً از انسان تهی شده و تحت حکومت هوش مصنوعی درآمده است. "سینا" یک مبارز سرکش تصمیم میگیرد زمین را ترک کند و به دیگر نقاط کهکشان برود تا سلاحی برای خنثی کردن هوش مصنوعی و ماشین های غول پیکر، پیدا کند...
چهار مادر که تنها نقطه مشترکشان فرزندانشان هستند که باهم به پیش دبستانی می روند، تصمیم میگیرند یک شب به صرف شام دور هم جمع شوند و خوش بگذرانند، شبی که قرار است دیوانه کننده باشد...
این فیلم ادامه قسمت قبل میباشد بعد از شکست گروهی به نام "انجمن گل قرمز" که قصد نابود کردن امپراتوری مانچو و متحدانش را داشتند ، حال به فونگ سای یوک (جت لی)، قهرمان چینی ماموریتی داده میشود که برای تهیه یک سری مدارک محرمانه با دختره حاکم ازدواج کند...
یک خانواده ظاهرا شاد و دوست داشتنی به یک محله برون شهری نقل مکان می کنند. اما پس از مدتی مشخص می شود که آن ها با همسایگانشان رو راست نبوده اند و قصد واقعی شان از آمدن به آن مکان چیز دیگریست...
داستان فیلم در مورد زمانه ای از هنگ کنگ است که امپراتوری های مختلف آن را اشغال کرده اند. در این میان انجمنی به نام "انجمن گل قرمز" سعی دارد تا امپراتوری مانچو و متحدانش را سرنگون کند...
یک دی.جی که بتازگی بر اثر تصادف فلج شده، دیگر امیدی به ادامه دادن شغل خود ندارد. او به شدت افسرده و گوشه گیر شده است، اما زمانی که با یک کشیش (مارک روفالو) آشنا می شود، ورق برمیگردد و سعی میکند با افسردگی اش مبارزه کند...