دو مادر از نسلهای متفاوت باهم متحد میشوند تا آینده فرزندانشان را تضمین کنند، اما فرزندانشان که متعلق به نسل زد هستند، نقشههای دیگری دارند و همین موضوع باعث ایجاد اختلاف و شکاف بین آنها میشود.
این داستان به تلاشی خستگیناپذیر برای انتقام میپردازد که زندگی یک مرد را از جوانی تحت تأثیر قرار داده است. او با انگیزۀ جبران اشتباهات گذشته، به سفری پرآشوب قدم میگذارد و بیننده را با پیچیدگیهای این مسیر پرمخاطره همراه میکند.
MTV Video Music Awards مراسمی سالانه است که از سال ۱۹۸۴ توسط MTV برای تقدیر از بهترینها در صنعت موزیک ویدئو برگزار میشود. این رویداد به خاطر اجراهای زنده شگفتانگیز، حضور ستارگان بزرگ و لحظات غیرمنتظره و خاطرهانگیز خود شهرت دارد.
داستان درباره کارگر رستورانی است که با یک تلویزیون مرموز به مدرسهای ویژه تبهکاران سینمایی منتقل میشود. او در این مدرسه، نه تنها هدف جدیدی در زندگی پیدا میکند، بلکه فرصتی برای انتقام گرفتن از کسانی که به او بدی کردهاند، به دست میآورد.
مایک به نپال سفر میکند تا خاکستر برادر درگذشتهاش را بر فراز کوه اورست بپاشد. در طول سفر، او و راهنمای کوهستانش در یک اتوبوس توریستی به طور ناگهانی با گروهی از مزدوران مواجه میشوند. این درگیری غیرمنتظره آنها را ناچار میکند تا برای حفظ جان خود، امنیت مسافران اتوبوس و همچنین حفاظت از سرزمین بومی روستاییان محلی، وارد نبردی دشوار شوند.
وقتی یک گروه مزدور یک مراسم عروسی مجلل را به گروگان میگیرند، اصلاً نمیدانند چه چیزی در انتظارشان است، زیرا ساقدوش عروس در واقع یک مأمور مخفی است که آماده است بر سر هر کسی که بخواهد عروسی بهترین دوستش را خراب کند، آتش بریزد.
گروهی از پلیسهای میامی، مخفیگاهی حاوی میلیونها دلار پول نقد پیدا میکنند. با فاش شدن خبر این کشف بزرگ برای افراد خارج از گروه، بیاعتمادی بین آنها افزایش مییابد و این موضوع باعث میشود که نسبت به قابل اعتماد بودن یکدیگر دچار تردید شوند.
یک دفتردار قدیمی برای نجات قلعهاش و جلوگیری از ازدواج دخترش، نیاز به ثروتی دارد. این ثروت توسط یک کنتس در حال مرگ به یک هنرمند جوان وعده داده شده، اما به شرطی که آن هنرمند به کاتولیک خوب و عاشق نامزدش تبدیل شود.
جردن جنسن در اولین ویژهبرنامهی کمدی خود، با نگاهی طنز و بیپروا، به موضوعاتی همچون ناتوانی در رعایت انتظارات کلیشهای از زنانگی، تضادهای مفهوم "عشق به خود" و مشکلات طاقتفرسای رسیدن به آن میپردازد.
زمانی که دوستدخترش به خاطر امتحانات دانشگاه حسابی سرش شلوغ است، یک کشتیگیر حرفهای موافقت میکند تا کار پردرآمد نگهداری از بچهاش را به عهده بگیرد. چیزی که قرار بود یک شب راحت باشد، خیلی زود به هرج و مرجی خونین تبدیل میشود؛ وقتی یک فرقهی قاتل برای ربودن بچه سر میرسند.
در میان حلقههای جرم و جنایت مرتبط با مواد مخدر، خبرچینهای موسوم به «یابا» اقدام به فروش اطلاعات مجرمان میکنند. مجرمان نیز از این اطلاعات به منظور تخفیف در مجازاتهای خود بهره میبرند و در مقابل، نیروهای انتظامی از آن برای انجام دستگیریها استفاده میکنند. بدین ترتیب، «یابا»، پلیس و دادستانها یک مثلث اساسی و تعیینکننده را شکل میدهند.
مگی که در روزهای پایانی بارداریاش است، به همراه همسرش شان در خانهای دورافتاده مورد حملهی دو نفر قرار میگیرند. مهاجمان تصمیم میگیرند تا دوشنبه در خانه بمانند تا بتوانند حسابهای بانکی آنها را خالی کنند.
داستان درباره فرشتگان نگهبان نامرئی است که انسانها را هدایت و محافظت میکنند. پل و لئا با وجود اینکه نباید همدیگر را میدیدند، عاشق هم میشوند. برای حل این مشکل، دو فرشته به نامهای رافائل و گابریل که هیچ شباهتی به هم ندارند، باید با هم کار کنند.
سارا، استر و میریام سه خواهری هستند که تمام عمر خود را در مزرعهای که پدر و مادربزرگشان آنها را در آن بزرگ کردهاند، گذراندهاند. آنها خانوادهای مسیحی و به شدت معتقد هستند و آموزهها و مجازاتهای کتاب مقدس، به ویژه عهد عتیق، را تمام و کمال رعایت میکنند. این سه خواهر به هیچ واسطهای میان خود و خدا، هیچ کلیسایی و هیچ قربانیای باور ندارند.
سیمون، مبارز ونزوئلایی تبعیدی در میامی، باید بین شروع یک زندگی جدید و بازگشت به کشورش برای مبارزه با یک رژیم ظالم یکی را انتخاب کند. این انتخاب برای او همراه با آسیبهای روحی و احساس گناه است.
چهار خواهر که زندگیهای جداگانهای داشتند، پس از مرگ پدرشان در مهمانخانهای که به ارث بردهاند، دور هم جمع میشوند. بودن دوباره در یک مکان پس از سالها، اولین قدم برای درک و بخشش یکدیگر است.