جراح یک فیلم بلند ترسناک-هیجانی روانشناختی است که در زمستان تاریک لندن اتفاق میافتد. داستان فیلم درباره یک هنرمند اجرا با بدن و ذهنی آسیبدیده به نام سوزی است که خیلی زود خود را درگیر یک رابطه عاشقانه مثلثی سادومازوخیستی مییابد.
گروهی از پسران نوجوان در یک رقابت سالانه شرکت میکنند که به «راهپیمایی طولانی» شهرت دارد. در این مسابقه، شرکتکنندگان باید سرعت مشخصی را در طول راهپیمایی حفظ کنند؛ در غیر این صورت با شلیک گلوله از دور مسابقه حذف خواهند شد.
مسابقه علیه یک قاتل سریالی سادیست در جریان است، زیرا یک بازمانده قاچاق انسان بیوقفه تلاش میکند تا دختر نوجوانی را پیدا کند که سرنوشتش با گذشت هر ساعت از ربوده شدنش، تیره و تارتر میشود.
وقتی یک دانشمند باهوش اما وسواسی برای یافتن درمانی جهانی برای همه بیماریها به افراط و تفریط میرود، خود را آلوده به انگلی عجیب و غریب مییابد که او را به یک دیوانه خونخوار تبدیل میکند. زمان رو به اتمام است، او باید راهی برای متوقف کردن هیولایی که در درونش در حال رشد است و جلوگیری از "درمان" بقیه جهان پیدا کند.
چهار سوارکار به همراه نسل نوینی از تردستان بازگشتهاند تا با اجراهایی که ذهنها را در هم میآمیزد، پیچیدگیها، غافلگیریها و جادویی بیمانند را به نمایش بگذارند؛ جادویی که تاکنون در هیچ فیلمی به تصویر کشیده نشده است.
گروهی از شکارچیان برای ردیابی یک موجود افسانهای جنگلی به جزیرهای مرموز سفر میکنند. آنها خیلی زود متوجه میشوند که راهنمایشان آنها را به عنوان طعمه قرار داده و آنها را مجبور به مقابله با یک شکارچی بسیار باهوش میکند که تک تک آنها را به وحشت میاندازد.
زندگی، لوک ولف، یک کهنه سرباز جنگ را به زادگاهش، جایی که خواهرش مبتلا به سندرم داون است، بازمیگرداند. اوضاع فرق کرده، یا شاید فقط او حالا فرق کرده است. لوک پس از سالها فرار از مشکلاتش، باید با هیولاهایش روبرو شود.
الکس، در اواسط سی سالگی، شخصیتی کاملاً عصبی دارد. وقتی مادرش به دلیل سکته مغزی در بیمارستان بستری میشود، زندگی پسر دلسوزش از مسیر خود خارج میشود. در بیمارستان، او خود را در یک باغ وحش انسانیِ مضحک و پر از شخصیتهای غیرمنتظره و رویدادهای شگفتانگیز مییابد.
چاک ای. چیز و دوستانش برای بابانوئل که همیشه از کار در شب کریسمس خسته است، یک مهمانی کریسمس غافلگیرکننده برنامهریزی کردهاند. این جشن آنها همچنین شهرشان را از شر یک شرور متنفر از تعطیلات نجات میدهد.
وقتی ترنس، سرباز عملیات ویژه، برای ساختن یک زندگی بهتر برای خود و نامزدش آلیس، تحت آزمایشی قرار میگیرد، بازگشت او به خانه با فاجعه همراه میشود، زیرا مصرف داروهایش را متوقف کرده و به جنونی وحشیانه فرو میرود.
سارا هانتینگتون در اولین اجرای ویژه خود، مهارتهای کمدی خود را که باعث شد حسابهای تیک تاک و اینستاگرامش به سرعت محبوب شوند، به نمایش میگذارد. این برنامه در تئاتر نست در کلمبوس، اوهایو فیلمبرداری شده است و سارا با داستانهایی از بزرگ شدن در ایندیانا، پولدار شدن ناگهانی خانوادهاش و برداشتهای منحصر به فرد از چهرههای سرشناس اجتماعی و فرهنگ پاپ، جمعیتی از هموطنان غرب میانه را به وجد میآورد.
تعدادی از نوجوانان با داستان یک قاتل زنجیرهای به نام "بیبی بلو" آشنا میشوند و او را سوژهٔ یک پادکست جنایی واقعی قرار میدهند. اما در حین تحقیقات، متوجه میشوند که او زنده است و آنها را به وحشت میاندازد.