انتقامجویان حتی تو بدترین موقعیتهای کیهانی همیشه یه جورایی پرچم امید دستشون بود، کسایی که میتونستن کل روز مبارزه کنن و کیف کنن. ولی تاندربولتسها؟ اونا کلاً یه چیز دیگهن! این فیلم جدید مارول یه تیم عجیب و غریب رو جمع کرده، نه قهرمانای خوشرنگ و لعاب، بلکه یه سری آدم غرغرو و ناسازگار. یلنا بلووا، قاتل بیوهی سیاه که طعنههاش باحاله، باکی بارنز، سایبورگ روس که قبلاً مامور مخفی بود، جان واکر که کاپیتان آمریکا رو ضایع کرده، گوست که دشمن تغییرشکلدهندهست، رد گاردین، سرباز قدیمی شوروی، تسکمستر که هر حرکتی رو میتونه کپی کنه و یه شخصیت مرموز به اسم «باب». باور کن، اینا اصلاً تیمی نیستن که بخوای واسه نجات دنیا روشون حساب کنی!
یک دختر هاوایی که از تنهایی رنج میبرد، با موجودی فضایی که از محل خود گریخته، طرح دوستی میریزد. این دوستی به دخترک کمک میکند تا بتواند خانواده از هم پاشیدهاش را دوباره سر و سامان دهد.
شهری دورافتاده در برابر تهدید ۴۴ راهزن مسلح قرار گرفته است که از ساکنان آن پول و گروگان میخواهند. به دلیل کمبود نیروی پلیس، شیا ران مجبور میشود با بی شان، سردسته راهزنان، درگیر شود. همزمان، در اوج طوفان شن، درگیریها و تنشها میان اعضای این گروه مسلح شدت مییابد.
راوی معتقد است هیچ چیز ترسناکتر از یک فرد فضول با وقت آزاد زیاد نیست. «آن گئو-اول»، فعال عدالت اجتماعی، پس از سکونت موقت در آپارتمانی، متوجه صدای کوبشهای شبانه میشود که آسایش ساکنان را سلب کرده است. او تصمیم میگیرد عامل این صدا را پیدا کند و در این راه، همسایگانش را نیز با خود متحد میکند.
در میان حلقههای جرم و جنایت مرتبط با مواد مخدر، خبرچینهای موسوم به «یابا» اقدام به فروش اطلاعات مجرمان میکنند. مجرمان نیز از این اطلاعات به منظور تخفیف در مجازاتهای خود بهره میبرند و در مقابل، نیروهای انتظامی از آن برای انجام دستگیریها استفاده میکنند. بدین ترتیب، «یابا»، پلیس و دادستانها یک مثلث اساسی و تعیینکننده را شکل میدهند.
دان کی، مردی که در محله لیتل ایتالی زندگی میکند، خودش را یک رئیس مافیا تصور میکند و میخواهد کنترل محله را در دست بگیرد. اما با بازگشت یک خلافکار خطرناک، رویاهای دان کی به واقعیت تبدیل میشوند و او وارد یک جنگ قدرت میشود.
گروهی از کوهنوردان راهی یک صعود خطرناک میشوند که سالهاست ورود به آن ممنوع بوده است. آنچه در ابتدا به عنوان یک سفر جسورانه آغاز میشود، به نبردی برای بقا در برابر نیرویی تبدیل میگردد که با آنها بازی میکند.
افه در طول تعطیلات تابستانی خود در روستا، ضمن پرداختن به بازی شطرنج، به تدریج خصلتهایی چون صبر و شکیبایی و همچنین روحیهی مشارکت و کار گروهی را فرا میگیرد.
بووی که پس از نقشآفرینی برجستهاش در فیلمی هراسانگیز با مضمون دلقکهای قاتل به شهرت چشمگیری دست یافته بود، اکنون خود را در چنگال هواداری روانپریش اسیر مییابد؛ هواداری که با وسواس تمام در پی بازآفرینی وقایع خونین فیلم در دنیای واقعی است.
یک جنگیر زبده، در حالی که مشغول انجام یک مراسم جنگیری غیرمجاز بر روی پدر خود است، گمان میبرد که موجودی که با آن در نبرد است، احتمالاً یک موجود مقدس و شاید حتی خداوند باشد.
گروهی از دوستان در یک حلقهٔ زمانی گرفتار شدهاند. در این حلقه، دشمنانی مرموز آنها را به طرز وحشیانهای میکشند. آنها باید تا سپیدهدم زنده بمانند تا بتوانند از این حلقهٔ زمانی فرار کنند.
اِینزلی مکگرگور که در رشته جرمشناسی تحصیل کرده است، در شهر "سوئیت ریور" تگزاس یک فروشگاه لوازم هنری را اداره میکند. پس از به قتل رسیدن "اِلی میچِم"، وارث ثروتمند کارخانه نخ و کاموا، اِینزلی با یاری برادرش که کلانتر شهر است، دوستپسر آتشنشانش و همچنین اعضای گروه کتابخوانی که در کشف معماها مهارت دارند، شروع به تحقیقات برای یافتن قاتل میکند.
خاویر، دانشآموز باهوش سال آخر دبیرستان، پس از تجربهی زورگویی، به قدرتهای ماورایی دست پیدا میکند. او اکنون وظیفه دارد با استفاده از این تواناییها، جلوی یک قاتل زنجیرهای مرموز را که همکلاسیهایش را به قتل میرساند، بگیرد.
هنگامی که یک دختر پانزده ساله برای رهایی از دست دوست پسر الکلی و آزارهای مادرش، فریب مردی را میخورد که در فضای مجازی با او آشنا شده و در دام قاچاق گرفتار میشود، باید برای بازگشت نزد کسانی که دوستش دارند، دریابد که عشق واقعی چه تفاوتی با فریبکاری دارد.
هو بای، وانگ کایشوان، و شرلی یانگ که تحت تأثیر یک نفرین قرار گرفتهاند، برای یافتن «مهره هاوچن» و باطل کردن نفرین، به آرامگاه پادشاه شیان سفر میکنند. در این سفر، آنها با تلهها، توهمات، حشرات و یک سمندر بزرگ مقابله میکنند.
هه لیوی، برنامهنویس جوان و توانمندی بود که به دلیل ایجاد اختلال در برنامه تأمین مالی شرکت، از سوی کارفرمای خود به بیمارستان توانبخشی «چینگچونلی» فرستاده شد. در این مکان، او با گروهی از دوستان ویژه آشنا گردید؛ این آشنایی باعث شد تا ریتم نامنظم زندگیاش دگرگون شده و به گونهای متفاوت، دوباره شروع به حرکت کند.
سوادین، جوان روستایی ناکام در یافتن کار، تحت فشار خانواده نامزدش به داکا میرود تا شغلی پیدا کند، اما درگیر توطئهای نگرانکننده میشود. او در یورش نیروهای امنیتی به اشتباه دستگیر شده و این اتفاق، فساد سیستماتیک و دستکاریهای سیاسی را برملا میکند.