«دن میل مان» جوان ورزشکاری است که برای شرکت در مسابقات قهرمانی کشور،تمرین می کند. با توجه به قابلیت بدنی بالا و ظاهر جوانی که دارد غرور زیادی در او دیده می شود. این وضعیت ادامه دارد تا اینکه”دن” با پیرمردی در پمپ بنزین ملاقات می کند. پیرمرد در خلال مدتی طولانی، آنچه را که باید در پی آن باشد ،به او می آموزد و …
سال 2020، لندن. «آدام ساتلر» (هرت)، رهبر فاشيست، حکومتي خودکامه در انگلستان برقرار کرده است. به اعتقاد او آن چه مردم نياز دارند امنيت است نه آزادي. اما در اين ميان، مردي به نام «وي» (ويوينگ) تصميم گرفته اين نظام زورگو را به زير بکشد...
يک ستاره شناس به اسم دکتر «النور آروی» (جودی فاستر) يکسری امواج هوشمند را که از اعماق فضا منتشر شده اند کشف می کند. او و دانشمندان گروهش پيغامها را کشف رمز می کنند و سپس جزئيات نقشه ساخت يک دستگاه برای برقراری ارتباط با اين موجودات بيگانه فضايي را تهيه می کنند.
یک پسر بچه روبات که با تکنولوژی بسیار پیشرفتهای ساخته شده است، هرکاری میکند تا بتواند به پسری واقعی تبدیل شده و دوباره عشق مادرش را که یک انسان واقعی است، بدست آورد.
جیک سالی سرباز فلج نیروی دریایی به ماموریتی در پاندورا، قمر یکی از سیارات دوردست میرود. او در میابد که که انسانها قصد دارند موجودات شبه انسان پاندورا بنام «ناوی» را نابود کنند تا منابع با ارزش آنها که در جنگلهایشان نهفته است، را بدست آورند. جیک با یک هویت «آواتار» به داخل مردم ناوی نفوذ می کند، و از طرفی هم به سرهنگ کوارتیچ قول می دهد با ارتش همکاری کند...
تایتانیک، قصه عاشقانهی دو جوان از طبقات اجتماعی متفاوت است که در سفر افتتاحیهی بزرگترین کشتی جهان با هم آشنا میشوند. رز، دختری جوان و اشرافی، برای فرار از یک ازدواج اجباری، خود را به دریا میاندازد و توسط جک، یک هنرمند فقیر و سرزنده نجات مییابد. با وجود مخالفتهای اطرافیان، عشق بین این دو جوان شکوفا میشود؛ اما سرنوشت تلخی در انتظارشان است.
این فیلم داستان دختری جوان به نام سامانتا کینگستون را روایت میکند که در یک تصادف رانندگی کشته میشود، ولی او در همان روز زنده میشود تا بتواند کارهای نیمه تمامش را به اتمام برساند و ...
هنگامی که خالق یک دنیای واقعیت مجازی به نام اوئِیسیس میمیرد، ویدیویی منتشر میکند که در آن تمام کاربران اوئِیسیس را به چالش پیدا کردن تخممرغ عید پاکش دعوت میکند، که به تبع آن تمام ثروت او به فرد یابنده اختصاص مییابد. وِید واتس اولین سرنخ را پیدا کرده و مسابقهای برای یافتن تخممرغ آغاز میکند.
داستان فیلم درباره دختری به نام آدالین که در قرن بیستم زندگی میکند اما به واسطه یک تصادف در سال 1937 تبدیل به دختری فناناپذیر می گردد که هرگز پیر نمی شود. آدالین که سالها با این راز زندگی کرده، هرگز خودش را به مردی وابسته نکرده چراکه جاوادانگی اش از دست می رود اما با ورود مرد سخاوتمندی به نام الیس ، در دل او طوفانی به پا می شود و تصمیم میگیرد تا برای بدست آوردن فرصت تجربه کردن عشق در کنار او، جاودانگی اش را فدا کند اما....
اندرسون که یک برنامه نویس است متوجه شده که چیزی در دنیا درست نیست, او مدتی است که به دنبال رد پایی از شخصی به نام مورفیوس می گردد تا بتواند با او دیدار کند و برای سوالاتی که در ذهنش دارد جوابی پیدا کند! روزی این تماس از طریق دختری به نام ترینیتی صورت می گیرید و باعث می شود تا زندگی آقای اندرسون به طوری کامل تغییر پیدا و از دنیای ماتریکس بیدار شده تا دنیای واقعی را که سال ها از او مخفی شده بود را ببیند و…
مستندی شامل پشت صحنه و نحوه ساخت فیلم بزرگ "ماتریکس 1999". همچنین مصاحبه ای کم یاب با برادران واچوفسکی که در مورد فیلم توضیحاتی ارائه می دهند، درون مستند گنجانده شده است.
نئو و رهبران شورش تخمین میزنند که حدود ۷۲ ساعت تا حمله ۲۵۰ هزار ماشین به صهیون، وقت دارند. در همین زمان نئو باید تصمیم بگیرد که چگونه ترینیتی را از سرنوشت تاریکی که در رویا برایش دیده، نجات دهد.
صهیون، شهر انسانها در مقابل حملات بی امان ماشینها مقاومت می کند، در حالی که نئو در میدانی دیگر، برای خاتمه دادن به این نبرد، با مامور اسمیت سرکش می جنگد.
سه دانشجوی احمق در یکی از بهترین کالج های هند اتاقی دارند. هر سه در خوابگاه از آن استفاده می کنند که یکی از آن ها عکاس حیات وحش است و به دنبال یافتن دوست گمشده خود راهی سفر شده و در طول این سفر با حوادثی رو به رو می شوند...
نارایان( آمیتا باچان) مدیر یک کالج در هندوستان است که عقاید سرسختی در رابطه با عشق دارد.از نظر او بروز دادن عشق امری است غیر قابل تحمل. در این حین ۳ تن از دانشجویان این کالج دلباخته میگردنند.داستان با ورود معلم موسیقی جدید به این کالج( شاهرخ خان) دست خوش تغییراتی میشود. با مرور زمان نارایان به این موضوع پی میبرد که معلم موسیقی جدید، نامزد دخترش ( آیشواریا رای) بوده که بعدها خودکشی میکند...
این فیلم زندگینامه ی ویولونیست ِ شیطانی ِ قرن ِ ۱۹ ایتالیا ، نیکولوپاگانینی هست ، که درموردش گفته میشه قدرت نوازندگیش رو از شیطان کسب کرده و خاک، جسدش رو سالها پس میزده!
«کوین لومکس» (کیانو ریوز) یک وکیل مدافع جوان، بیباک و شکست ناپذیر ساکن شهری کوچک در فلوریدا است. او توسط قدرتمندترین شرکت حقوقی دنیا در نیویورک استخدام می شود و با وجود مخالفت مادرش که نیویورک را شهری پر از فساد می داند پیشنهاد کار را پذیرفته و بهمراه همسرش به نیویورک می رود. اما بزودی ...
داستان فیلم از جایی شروع میشود که بشریت دوران تازهای را برای کلونیسازی بر روی سیارهی مریخ شروع میکند. در زمان شروع فیلم شانزده سال از به دنیا آمدن اولین انسان بر روی سیارهی سرخ گذشته است. گاردنر الیوت از طریق ارتباط آنلاین با فردی بر روی زمین که در کولورادو ساکن است آشنا میشود. او بالاخره فرصت پیدا میکند تا با سفر به زمین مناظر و شگفتیهای یک دنیای بیگانه را تجربه کند و در این بین سعی میکند تا از هویت مرموز پدرش هم اطلاع پیدا کند...
آدم کشي حرفه اي به نام «لئون» (رنو) در آپارتماني در محله ي ايتاليايي هاي نيويورک زندگي مي کند. «استانسفيلد» (اولدمن)، مأمور فاسد پليس، تمام خانواده ي همسايه را مي کشد و تنها دختر دوازده ساله شان، «ماتيلدا» (پورتمن) که براي خريد بيرون رفته جان سالم به در مي برد.«ماتيلدا» به «ليون» پناه مي برد و خيلي زود اين دو با يک ديگر دوست مي شوند...
«پروفسور هنري هيگينز» (هريسن) با رفيق زبان شناسش، «سرهنگ پيکرينگ» (هايد-وايت) شرط مي بندد که مي تواند دختر گل فروش و عامي لندني، «اليزا دوليتل» (هپبرن)، را به خانمي متشخص بدل سازد که فصيح و بليغ حرف بزند...
فیلم داستان زندگی مرد باستان شناسیست که یکی از بزرگترین کشف های قرن 19 ام را انجام داد و آن هم پیدا کردن غار آلتامیرا بود که قدمتش به 10 هزار سال می رسید...
دام کاب یک دانشمند علمی است که البته چندان در راه پیش بردن علم تحقیق نمی کند. او موفق می شود که به تکنولوژی دست پیدا کند که از طریق آن موفق می شود به رویاها و و ذهن ها انسان ها نفوذ کند و از این طریق اطلاعات آنها را برباید. فن آوری که کاب به آن دست پیدا کرده است شرکت ها و افراد زیادی را وسوه کرده است تا آن را در اختیار داشته باشند …
زمانی که یک کرمچاله (که از نظر تئوری میتوان از طریق آنها در زمان سفر کرد) کشف میشود، دانشمندان در صدد این بر میآیند که با سفر از طریق آن از محدودیتهای سفر انسان در فضا رهایی یابند. در میان مسافران، کوپر (مککانهی) مهندسی است که باید میان دو فرزندش و سفر برای نجات بشریت یکی را برگزیند…
«کارمن» (خیل)، مادر «اوفلیا» (باکرو)، به تازگی با «ویدال» (لوپس) سروان بی رحم ارتش «ژنرال فرانکو» ازدواج کرده است. خیلی زود «اوفلیای» کوچک، که تازه خانواده اش در یکی از دهکده های دور افتاده ی اسپانیا خانه گرفته، در دنیای تخیلی خود غرق می شود و وارد هزارتویی می شود که «پان» (جونز) موجودی افسانه ای، بر آن حکم می راند… این فیلم ساخته گیلرمو دل تورو کارگردان فیلم های پسر جهنمی و تیغ ۲ است.
ماجرا در مورد کماندار مبارز و جنگجویی بنام رابین هود (راسل کرو) است که در ارتش پادشاه ریچارد خدمت می کند. پس از مرگ پادشاه، شاهزاده “جان” قرار است جانشین او شود اما رابین هود او را مردی خودخواه و ظالم می داند و با او مخالف است تا اینکه …
ملوين يودال (نيکلسن)، نويسنده ي داستان هاي عاشقانه، مردي است سخت وسواسي، بي حوصله و کج خلق. زندگي او از اين رو به آن رو مي شود چرا که از يک طرف همسايه اش در بيمارستان بستري شده و او ناگزير به نگه داري از سگ او شده است. و از طرف ديگر بايد به حل مشکلات «کارول» (هانت) پيشخدمت کافه اي که او بدان رفت و آمد دارد، کمک کند. «کارول» طاقت تحمل «ملوين» را دارد و «ملوين» نيز به «کارول» بي علاقه نيست...
«نيکلاس وان اورتن» (داگلاس)، سرمايه دار مقيم سن فرانسيسکو، چهل و هشت ساله شده است. او به عنوان هديه ي تولد، از طرف برادرش (پن) به شرکت مرموز CRS معرفي مي شود تا در يک «بازي» شرکت کند. اما خيلي زود مشخص مي شود که اين «بازي»، به شدت واقعي است و خطرات بسياري را به هم راه دارد...
سال 2154، انسان های ثروتمند روی یک ایستگاه فضایی زندگی کامل و بی نقصی را تجربه می کنند. در حالی که بقیه مردم روی کره زمین که ویرانه ای از آن باقی مانده، هستند. در این احوال مردی بنام «مکس» (مت دیمون) ماموریتی را آغاز می کند که ممکن است برابری را میان تمام انسان ها برقرار کند...
«ویل هانتینگ» (دیمن) مستخدم بیست ساله ی انستیتوی تکنولوژی ماساچوستس، ذهنی فوق العاده خلاق دارد و «پروفسور لامبو» (اسکارسگارد) استاد ریاضیات کالج، به نبوغ او در ریاضی پی می برد. حالا چون «ویل» زندگی پر دردسری دارد پروفسور با دوست قدیمی خود، روان پزشکی به نام «شان مگوایر» (ویلیامز) تماس می گیرد و «ویل» را نزد او می فرستد …
«آدامز هانتر» (ويليامز) جواني ناآرام است که در يک کالج پزشکي مشغول تحصيل مي شود، اما شيوه ي رسمي و برخورد سرد و حرفه اي پزشکان با بيماران را نمي پسندد و معتقد است که بيماران در رابطه اي اين چنين با پزشکان، بهبود نمي يابند. او پس از اخذ مدرک و شروع طبابت، رابطه ي عاطفي و درمان روحي را نيز با تجويز دارو هم راه مي کند و حتي گاهي اوقات به لودگي براي بيماران روي مي آورد.
در آیندهای نه چندان دور، گری تریس به لطف بخشندگی و سخاوت نابغه فناوری و تراشهای کامپیوتری، نه تنها قادر است بار دیگر راه برود بلکه یک ماشین کشتار توقف ناپذیر تبدیل میشود و فرصت آن را خواهد داشت تا انتقام بگیرد ...
واشينگتن. «چنس» (سلرز)، مرد ميان سال بي سواد و نادان، مدتهاست که عنوان باغبان در خانه ي ارباب پيرش زندگي مي کند و تنها از طريق تلويزيون با دنياي خارج ارتباط دارد. پس از مرگ پيرمرد، او مجبور به ترک خانه مي شود و خيلي زود به خانه ي سياستمدار ثروتمندي به نام «بنجامين راند» (داگلاس) راه پيدا مي کند...
چارلي و کارخانه ي شکلات سازي (CHARLIE AND THE CHOCOLATE FACTORY):در يک شهر بزرگ صنعتي و در آلونکي نيمه ويران، «چارلي باکت» کوچولو (هايمور) هم راه پدر و مادر و دو مادربزرگ و پدربزرگ، زندگي گرم و صميمانه اي دارد، تا اين که بليت ويژه ي طلايي پنهان در زرورق شکلات هاي «ويلي وانکا» (دپ) را پيدا مي کند. او به اين ترتيب هم راه چهار برنده ي ديگر به گشتي خصوصي در داخل کارخانه ي عظيم «ويلي وانکا» دعوت شده است...
هنگامی که گرگ سسترو، یک مشتاق بازیگری با تامی ویسائو مرموز و عجیب آشنا میشود و دوستی خاصی بین آنها شکل میگیرد و برای به تحقق پیوستن رویاهایشان به هالیوود سفر میکنند.
داستان زندگی املی در این فیلم از پیش از تولدش به نمایش گذاشته میشود یعنی با نمایش پروسه لقاح و پس از آن تشکیل یک جنین تا تولد املی. پدر و مادر املی دچار نوروزه هستند و حتی او را در آغوش نمیگیرند. او با همین تنهایی بزرگ میشود و خانه را ترک میکند و به پاریس میرود.
چارلز فاستر کین( ولز ) ،سلطان مطبوعات و میلیاردر معروف درقصرش به تنهایى در حالى که زیر لب کلمه ى « غنچه رز » را زمزمه میکند ،میمیرد. او با مرگش مورد توجه رسانه هاى گروهى و به خصوص خبرنگار کنجکاوى قرار میگیرد که مایل است رمز « غنچه رز » را کشف کند...