ژاپن قرن شانزدهم . "گنجورو"و "توبئى" كوزهگران روستايى در رؤياى ثروت و آسايش عازم بازار شهر بزرگ مى شوند . "گنجورو" مفتون « بانو واكاسا » ( كيو ) ى ثروتمند مى شود و زنش ، "مياگى" را از ياد مى برد ، در حالى كه « واكاسا » شبحى بيش نيست...
فیلم ، درامی درباره فرزندانی است که در یک روز تابستانی به دیدار پدر و مادر پیرشان میروند . پدر و مادر آنها سال ها است که در خانه خانوادگیشان زندگی میکنند.پسر و دختر آنها برای دیدار با آنها خانواده خود را نیز با خود همراه میکنند…
دو دختربچه به همراه پدرشان به خانه ای در دهکده نقل مکان می کنند تا به مادر بیمارشان نزدیک تر باشند. آن ها در جنگل های نزدیک دهکده موجوداتی سحر آمیز بنام «تو تو رو» را پیدا می کنند و خیلی زود با آن ها دوست می شوند...
در آینده شهر به قسمت های مختلفی تقسیم می شود قسمت کارگران ، قسمت طراحان شهر و … فرمانروای شهر عاشق کسی می شود که در طبقه ی پیام رسانان قرار دارد و او باید برای رسید به او از مقام خود صرف نظر کند …
هیات سولاریس یک پایگاه بر روی سیاره ای که نشانه هایی از حیات هوشمند در آن دیده شده، برپا کرده اند، اما جزئیات در این مورد مبهم و رازآلود است. بعد از مرگ مشکوک یکی از سه دانشمند ساکن در پایگاه، شخصیت اصلی داستان به جای او فرستاده می شود...
میتسوها میامیزو دانشآموز دبیرستانی در ژاپن که از زندگی در روستا خسته شده، آرزو دارد در زندگی بعدی خود تبدیل به پسری خوشسیما در توکیو شود. تاکی تاچیبانا نیز یک پسر نوجوان دبیرستانی اهل توکیو است. زمانی که یک ستاره دنبالهدار به زمین نزدیک می شود، آرزوها و زندگی آنها دستخوش تغییر می گردد و در یکی از روزها تاکی و میتسوها متوجه میشوند که بدنشان با یکدیگر تعویض شده است و ...
چهار برادر روستایی که به تازگی پدر خود را از دست داده اند به همراه مادر خود به برای پیدا کردن کار به شهر میلان می روند. جایی که برادر بزرگترشان هم اکنون در آنجا مشغول کار است و تصمیم دارد با دختر مورد نظر خود ازدواج کند. اما پیدا کردن کار به این سادگی ها هم نیست و برادر ها با مشکلات جدید تری رو به رو می شوند...
زنی با موهای مشکی (لورا هرینگ) در جاده ای از تصادف ماشین جان سالم بدر می برد و دچار فراموشی می شود. او در خانه ای در جاده ی مالهالند لس آنجلس پنهان می شود. «بتی» (نائومی واتس) از اونتاریوی کانادا برای بازیگر شدن به خانه ی عمه اش در لس آنجلس میاید و به زن مو مشکی بر میخورد و او را در پیدا کردن هویتش کمک می کند. تا جایی که این دو به باشگاهی موسوم به “باشگاه سکوت” میروند و در آنجاست که می فهمند هیچ چیز آنگونه که بنظر میرسد نیست...
«سالی یری» آهنگ ساز مخصوص دربار امپراتور اتریش، «یوزف دوم» (جونز) است. در همین هنگام او با «ولفگانگ آمادئوس موتسارت» نابغه ی جوان آشنا می شود و بی نزاکتی و مسخره بازی های او را نسبت به موسیقی اش هرگز نمی بخشد و خیلی زود از او متنفر می شود.
داستان انیمیشن درباه ی پسرک نوجوان ۱۲ ساله ای است که در پی حادثه ی خانواده ی خود را از دست می دهد و او در تلاش است تا بتوانند به هر طریقی دوباره آن ها را ببیند او به همین خاطر ماجرا های هیجان انگیزی در طی مسیر رخ می دهد که ….
« والتر نف » ( مک موراى ) زخمى وارد دفتر کارش میشود و خطاب به دستگاه ضبط صدا ماجراى خود را تعریف میکند : این که چطور به عنوان مأمور بیمه به خانه ى آقاى « دیتریکس » رفت و به خانم خانه ، « فیلیس » ( استانویک ) دل باخت ، طورى که قبول کرد در نقشه ى قتل شوهر ثروتمندش و تصاحب حق بیمه با او همدستى کند...
فیلم داستان دو کودک است که به دنبال پدر خود که قرار بود در آلمان زندگی کند می گردند.علاقه شدید آن دو به این پدر آنها را به مرزهای بین کودکی و نوجوانی می برد...
پدینگتون که حالا خوش و خرم در کنار خانوادهی براون یکی از اعضای معروف انجمن محلی زندگی میکند، برای خریدن کادوی تولد 100 سالگی خاله لوسیاش دست به کارهای عجیبی میزند...
«جف کاستلو» ( آلن دلون )، آدم کش حرفه اي و تنهايي است که روزي در حين انجام قراردادي، زن پيانيستي ( کتی رزيه ) او را مي بيند. قانون آدم کش ها حکم مي کند که شاهد را نيز بکشند، اما...
این فیلم، بی وفایی فرزند نسبت پدر و مادر را نشان می دهد. وقتی زوجی سالخورده خانه خود را از دست می دهند، هیچ یک از پنج فرزند آنها نمی پذیرد پدر و مادر خود را تحت سرپرستی خود بگیرد به همین دلیل آنها مجبور به جدایی می شوند و...
پس از زندگی در بنارس، "آپو" ده ساله به همراه مادر خود به خانه دایی خود در دهکده ای کوچک بنگالی نقل مکان می کنند. "آپو" به مدرسه رفته و پس از مدتها فارغ التحصیل شده و بورسیه کالجی در کلکته را بدست می آورد. او خانه را ترک می کند اما مادرش با ترک او در هم می شکند و...
در آینده ای دور، در حالی که تنها بیابانی خشک از زمین باقی مانده است، باقیمانده ی نسل انسان ها برای بدست آوردن واجبات زندگی حاضرند یکدیگر را بکشند. مکس، مردی کم حرف که زن و بچه اش را از دست داده است، به تنهایی سفر می کند و در جستجوی صلح می باشد...
“دلفین” و “سولان” دو خواهر هستند که در روچفورت زندگی می کنند.”دلفین” مربی رقص بوده و “سولان” پیانو آموزش می دهد.”مکسین” یک شاعر و نقاش است.او خدمت نظامی خود را انجام می دهد.”سایمون” مالک یک فروشگاه موسیقی بوده و یک ماه پیش پاریس را ترک می کند تا به جائی که ده سال پیش عاشق شده بازکردد.آنها در جستجوی عشق و یکدیگر هستند و…
شاعر روس، گورچاکوف، برای تحقیق دربارهی یک آهنگساز روس قرن ۱۸ میلادی به ایتالیا سفر میکند که در آنجا زیسته و بعد از بازگشت از ایتالیا خودکشی کرده است...
نویسنده ای به نام "جیوانی پونتانو" پس از دیدار با دوستش،به مهمانی که به مناسبت چاپ جدیدترین کتابش گرفته شده می رود و همسرش "لیدیا پونتانو" از مکانی که سالها پیش در آن زندگی می کرده بازدید می کند.آنها به مهمانی یکی از مردان ثروتمند میلان می روند.در میانه شب "جیوانی" با دختر میزبان آشنا شده و...
ژاپن، اوايل قرن نوزدهم. »دکتر نايدي« (ميفونه)، مشهور به »ريش قرمز«، پزشک مسئول يک درمانگاه عمومي فقيرانه است. »دکتر نوبورو ياسوموتو« (کاياما)، پزشک يار جديد، به رغم نافرماني هاي اوليه اش از »ريش قرمز«، از جمله به خاطر افراط در نوش خواري و پوشش غير معمولش، سرانجام مي آموزد که يک پزشک خوب بايد فداکاري کند.
ولادیسلاو (برودی) که یک نوازنده متبحر پیانو است ، مشغول یک اجرای رادیوئی است که انفجار یکی از بمب های آلمان نازی استودیوی رادیو ورشو را به هم می ریزد. ورشو تحت حمله نازی ها قرار گرفته و خانواده ثروتمند ولادیسلاو از جمله پدر ، مادر ، برادرش هنریک و خواهرانش بعد از اشغال این شهر ناچار به ترک آپارتمان مجهزشان هستند. رفتارهای خصمانه ای که با یهودیان می شود این خانواده را نیز می آزارد اما هنوز هیچ کس هدف واقعی این برنامه را نمی داند ، تا اینکه نازی ها یهودیان را سوار یک واگن باری می کنند تا به جایی نامعلوم ببرند. یکی از آشنایان خانواده در پلیس یهودی او را بیرون می کشد و با کمک دوست دیگری در آپارتمانی پنهان می شود. مدتی بعد ورشو غرق گرسنگی ، نکبت و بیماری می شود و ولادیسلاو با مو و ریشی بلند مدام تغییر مکان می دهد تا کسی او را پیدا نکند ، اما سروانی آلمانی ولادیسلاو را در خانه ای متروکه پیدا می کند و …
یک فرشته که از زیر نظر گرفتن فعالیت انسان ها خسته شده، آرزو دارد به انسان تبدیل شود تا بتواند لذت های روزمره زندگی انسان ها و همینطور طعم فانی بودن را بچشد...
«سونگليان» به دنبال مرگ پدر و فقر خانواده از دانشگاه بيرون مي آيد و همسر چهارم مردي ثروتمند به نام «چن زوئوکيان» مي شود. او با رابطه هاي پيچيده و حسادت آميزي که ميان همسران با شوهرشان وجود دارد، عشق هاي ممنوع، توطئه هاي «يانر»، مستخدمه اي که رؤياي همسري ارباب را دارد، روبه رو مي شود...
یک راننده کامیون در غذاخوری که در تویط یک خانواده اداره می شود توقف کرده و تصمیم می گیرد به کسب و کار جدید آنها کمک کند.این داستان با تصاویر مختلفی در مورد عشق و غذا در هم تنیده است…
در زمانی (در آینده) در لندن الکس دلارج (مکداول) رئیس دوستانش (یا Droogs) است یعنی پیت (مایکل تارن)، جورجی (جیمز مارکوس) و دیم (وارن کلارک). یک شب آنها بعد از مستی بخاطر نوشیدن میلک پلاس (شیری که با مواد روانگردان مخلوط شده) بدنبال انجام یکی از آن «خشونتهای افراطی» میروند؛ ابتدا پیرمردی ولگرد (با بازی پائول فارل) را کتک میزنند و بعد با گروه بزهکار رقیب که بیلی بوی (ریچارد کانات) آنها را رهبری میکرد کتککاری میکنند. یک ماشین میدزدند و به خانهٔ نویسنده اِف. الکساندر (پاتریک مگی) میروند و آنقدر آقای الکساندر را میزنند که برای بقیه عمرش زمین گیر میشود. سپس الکس درحالیکه آهنگ معروف آواز زیر باران را میخواند به همسر آقای الکساندر (آدرین کُری) تعرض میکند.
پليسي جوان به نام «بيلي کاستيگان» (دي کاپريو) مأموريت مي يابد تا در محفل خلافکاري تنگ و به شدت مراقبت شده ي «فرانک کاستلو» (نيکلسن) نفوذ کند. از طرف ديگر، «کالين سالي ون» (ديمن) به مأموريت از طرف «کاستلو» موفق مي شود در دستگاه پليس نفوذ کند...
« سردار واشیزو » ( میفونه ) و دوستش ، « سردار میکى » ( چیاکى ) ، پس از پیروزى در جنگ ، در جنگل گم مى شوند و جادوگرى را مى بینند که پیشگویى مى کند « واشیزو » به حکومت خواهد رسید ، اما ورثه ى « میکى » جانشینش مى شوند . خیلى زود « واشیزو » ابتدا پادشاه و بعد « میکى » را مى کشد …
در یکشنبه ای زمستانی،کشیش یک کلیسای کوچک برای گروه کوچکی سخنرانی می کند در حالی که در سرماخوردگی و بحران در اعتقاداتش رنج می برد.پس از سخنرانی او به ماهیگیری که دچار اضطراب است مشاوره می دهد اما فقط از رابطه مشکل دارش با خدا صحبت می کند...
دام کاب یک دانشمند علمی است که البته چندان در راه پیش بردن علم تحقیق نمی کند. او موفق می شود که به تکنولوژی دست پیدا کند که از طریق آن موفق می شود به رویاها و و ذهن ها انسان ها نفوذ کند و از این طریق اطلاعات آنها را برباید. فن آوری که کاب به آن دست پیدا کرده است شرکت ها و افراد زیادی را وسوه کرده است تا آن را در اختیار داشته باشند …
22 اوت 1972 ٫ «سانی» (پاچینو) برای تأمین هزینه ی عمل جراحی تغییر جنسیت دوستش، «سال» (کازال) به بانک فرست بروکلین سیوینگز دستبرد می زند. اما این سرقت ناموفق می ماند و تبدیل به یک ماجرای گروگان گیری می شود …
آکیرا (به ژاپنی: アキラ Akira) یک فیلم علمی تخیلی ژاپنی در سبک انیمه به نویسندگی و کارگردانی کاتسوهیرو اوتومو. این فیلم بر پایهٔ مانگایی به همین نام آکیرا، که آن را هم کاتسوهیرو اوتومو نوشته، ساخته شدهاست. قابل ذکر است که این مانگا در یانگ مگزین منتشر میشد. در ابتدای انیمیشن شاهد انفجار بمبی در شهر توکیو سال ۱۹۸۸ هستیم. این انفجار باعث نابودی کامل شهر و شروع جنگ جهانی سوم میشود. ۳۱ سال بعد شهر جدیدی به نام نئو ـ توکیو تاسیس میگردد. این شهر مشکلات اجتماعی عدیدهای مثل شورشهای دانشجوئی، بی ثباتی سیاسی واز همه بدتر گانگسترهای موتور سوار دارد. یکی از اعضای این باندهای گانگستری موتورسواری به نام تِتسو است. او یکروز پس از تصادف با یک نوجوان عجیب و غریب توسط نیروهای پلیس دستگیر میشود. در مرکز پلیس دانشمندان پی به نیروی تله پاتیک در تِتسو می شوند و تصمیم می گیرند از او به عنوان موش آزمایشگاهی برای یافتن منبع نیروی فوق العاده مخربی به نام آکیرا که باعث تخریب شهر توکیو اصلی نیز شده است استفاده کنند، اما…
خبرنگارى الكلى به نام « چاك »، در آلبيوكركى نيومكزيكو كار میكند و انتظار فرصتى را مىكشد تا موفقيت گذشته خود را بار ديگر بازيابد. خيلى زود مردى در غارى گرفتار می شود و « چاك » متوجه میشود كه فرصت مورد نظرش را به دست آورده است ...
"ماکاریو" گرسنه و فقیر، آرزوی یک وعده غذای خوب را دارد. وقتی همسرش برای او یک بوقلمون آماده می کند، "ماکاریو" با سه موجودیت روبرو می شود، شیطان، خدا و مرگ. آنها از او درخواست غذا می کنند اما او فقط به "مرگ" جواب مثبت می دهد و...
در جریان جنگ جهانی دوم، گروهی از سربازان امریکایی به پشت خطوط دشمن نفوذ می کنند تا یک سرباز چترباز بنام رایان، که تمام برادرانش در جنگ کشته شدهاند، را نجات دهند...
«کارمن» (خیل)، مادر «اوفلیا» (باکرو)، به تازگی با «ویدال» (لوپس) سروان بی رحم ارتش «ژنرال فرانکو» ازدواج کرده است. خیلی زود «اوفلیای» کوچک، که تازه خانواده اش در یکی از دهکده های دور افتاده ی اسپانیا خانه گرفته، در دنیای تخیلی خود غرق می شود و وارد هزارتویی می شود که «پان» (جونز) موجودی افسانه ای، بر آن حکم می راند… این فیلم ساخته گیلرمو دل تورو کارگردان فیلم های پسر جهنمی و تیغ ۲ است.
«رزمري» (فارو) و «گاي» (کاساوتيس) «وودهاوس» زوج جواني هستند که به آپارتمان تازه شان اسباب کشي مي کنند. آن دو خيلي زود با «ميني» (گوردون) و «رومن» (بلکمر) «کاستوت»، زن و شوهر مسن و غير عادي همسايه صميمي مي شوند. «رزمري» باردار مي شود و آرام آرام به اين تصور مي رسد که «کاستوت ها» ي شيطان پرست او را وسيله ي به دنيا آوردن فرزند شيطان کرده اند...
مخملباف درصدد ساختن فیلمی در مورد مقطعی از جوانی خود است. او در سن هفده سالگی در زمان رژیم پهلوی قصد خلع سلاح کردن یک پاسبان را با استفاده از یک چاقو را دارد و در جریان این خلع سلاح کردن دختر خاله ی محسن به خاطر اجرای نقشه ی او هر روز به دیدن پاسبان می رفته و با سؤالات هر روزه ی خود قصد داشته حواس پاسبان را به خود جلب کند تا محسن بتواند با استفاده از فرصت به پاسبان چاقو بزند و...
داستان درباره ی پسریست که با یک ربات آهنی غول پیکر فضایی دوست میشود . رباتی که به طرز عجیبی بی آزار و صلح طلب است اما هیچ چیز مانع تلاش مامور شکاک دولتی برای نابودی این ربات بی گناه نمیشود .
فیلم داستان "سلو"، خواننده ای فرانسوی که از گرفتن نتایج آزمایشش از دکتر ترس دارد را روایت می کند.او فکر می کند به سرطان مبتلا است و به زودی خواهد مرد.فیلم او را در خیابانهای پاریس دنبال می کند...
داستان «هتل بزرگ بوداپست» بین جنگهای جهانی اول و دوم در آلمان روی میدهد و بر ماجراهای گوستاو اچ (فاینس)، متصدی خدمات جانبی یک هتل اروپایی معروف و زیرو مصطفی (رِوولوری)، یکی از کارگران هتل متمرکز است که قابل اعتمادترین دوست او میشود. داستان حول محور سرقت و پیدا کردن یک تابلو نقاشی ارزشمند متعلق به عصر رنسانس و نبرد برای ثروت بی اندازه یک خانواده میگردد که در پس زمینه وقایع دراماتیک تاریخی روی میدهد...