"علی جی" به طور ناخواسته وارد نقشه شیطانی سرنگونی نخست وزیر انگلستان می شود. اما او به عنوان چهره مردمی باعث می شود نخست وزیر و دولتش بیشتر از همیشه محبوب شوند ...
ون وایلدر دانشجویی است که از محبوبیت زیادی میان دوستان خود برخوردار است. او هفت سال است که در دانشگاه جا خوش کرده و اصلا تمایلی به فارغ التحصیل شدن ندارد زیرا نمی خواهد از دوستانش و خوش گذرانی با آنها دور شود. یک دختر خبرنگار تصمیم دارد داستانی در مورد او بنویسد...
داستان این فیلم که در یک کوهستان دور افتاده در جریان میباشد و درباره گروهی مسلح میباشد که از یک گروگان و همینطور یک گاو محافظت میکنند. اما طولی نمیکشد که ماجراهای غیرقابل پیشبینی رخ میدهد و
زمانی که کریس برای کریسمس به محل زندگی کودکی اش برمیگردد ، به طرز اتفاقی با عشق دوران دبیرستانش یعنی جیمی که در آن زمان بهترین دوستش هم بود برخورد میکند ، همان جیمی ای که با ردکردن کریس و خواستن فقط (دوستی معمولی) با او باعث شد که کریس به شخصی که به طرز وحشتناکی بی بند و بار و زن پرست است تبدیل شود . اما با دیدن مجدد جیمی کریس میفهمد که شانسی دوباره دارد تا بعد از سالها روابطش با جیمی را بیش از دوستی معمولی ببرد و …
مردي بي روح و سردمزاج به نام «جي» (رايلنس)، ملاقات هاي هفتگي با بازيگري آماتور به نام «کلر» (فاکس) دارد. تا اين که يک روز «جي»، «کلر» را تعقيب مي کند و مي بيند که مرد زندگي او، «اندي» (اسپال)، فردي سرزنده و خوش شرب است. «جي» خود را به «اندي» نزديک مي کند و با او دوست مي شود...
"این فیلم، با الهام از افسانه گُلِم، داستان زنی و خواهرانش را روایت میکند که مانند شخصیت روت در کتاب مقدس، پس از از دست دادن همسرانشان، مجبور به ترک خانه و وطن میشوند. داستان در پاریس دهه نود میلادی و در شرایطی مشابه با زندگی کارگردان فیلم رخ میدهد."
آنا از سوء استفاده های شوهرش خسته شده و حالا به همراه پسر 8 ساله اش فرار کرده و در یک آپارتمان مخفی است. او وحشت و هراس دارد از اینکه شوهرش آن ها را پیدا کند. بهمین دیلیل برای پسر یک مانیتور می گیرد که او را در اتاقش نگه دارد. اما صداهای عجیب و غریبی از مانیتور می آید و...
یک کهنه سرباز بطور اشتباهی به یک موسسه نگهداری از تبهکاران روانی فرستاده شده و در آنجا همانند یک موش آزمایشگاهی تحت آزمایشهای گوناگون یک دکتر قرار می گیرد
بادی (ویل فرل) در پرورشگاهی در نیویورک زندگی می کند. شب کریسمس می پرد در کیسه بابانوئل و او هم از همه جا بی خبر، بادی را با خودش به قطب شمال می برد. در آنجا پری ها تصمیم می گیرند که بادی را بزرگ کنند و به او هم نگویند که در حقیقت انسان است. سال ها بعد وقتی که بادی از این راز باخبر می شود تصمیم می گیرد به نیویورک بازگردد تا پدر واقعی خودش را پیدا کند...
برنده 1 جایزه اسکار. همچنین 44 جایزه و نامزد دریافت 46 جایزه دیگر.
جانی کش در سال 1932 در آرکانزاس آمریکا بدنیا آمده و در یک خانواده کارگری بزرگ می شود. او علاقه بسیار زیادی به موسیقی کانتری پیدا می کند و اولین ترانه های خود را بهنگام خدمت در نیروی دریائی در آلمان می نویسد. پس از بازگشت به امریکا، با دختری به اسم ویوین ازدواج می کند و در یک شغل معمولی مشغول می شود. اما رویای او خواننده شدن است و نهایتاً با یک تهیه کننده نامدار به اسم سام آشنا شده و سفری را برای اجرای چند کنسرت آغاز می کند. جانی با هر ترانه ای که می خواند مشهورتر می شود اما مشکل اینجاست که او به مواد مخدر و مشروبات اعتیاد پیدا کرده است. یکی از همراهان او به دختری اسم جون کارتر است سعی می کند تا او را از شر اعتیادش نجات دهد و همین موضوع باعث شکل گرفتن روابط عاشقانه ای بین آندو می شود...
آنتوان د آنتاک، نمایشنامهنویس مشهور، پس از مرگ، دوستان بازیگر خود را جمع میکند تا اجرای جدیدی از نمایشش را تماشا کنند. آنها به این فکر میکنند که آیا موضوعاتی مانند عشق، زندگی و مرگ هنوز هم برای تئاتر جذاب هستند.
« کنان وحشی صفت » همانطور که از نامش بر می آید ، درباره ی یک مرد قوی هیکل به نام کنان است که در بچگی پدرش را کشته اند و خانه شان را هم نابوده کرده بودند و حالا که او بزرگ شده ، قرار است به عنوان نماینده قبیله اش در برابر ظلم و ستم موجودات شیطانی بایستد و آنها را شکست داده تا قبیله اش به او افتخار کند...