میا میجر در انتظار پیروزی مادربزرگش در مسابقه پخت شیرینی است، اما با بازگشت دوست پسر سابقش و مشکلاتی که برای آسیاب خانوادگی ایجاد میشود، برنامههایش بر هم میریزد.
داستان مردی به نام آناتولی است که برای مراقبت از مادرش که در بستر بیماری است، به خانهشان بازمیگردد. رویدادهایی مانند دیدار با برادرش و زنی که او را دوست دارد، باعث میشود تا او به گذشته و تصمیمهایی که گرفته است، فکر کند.
داستان «سال روباه» روایتگر زندگی دختری نوجوان به نام ایوی است که درگیر مشکلات خانوادگی و اجتماعی میشود. او در جامعهای زندگی میکند که چشم بر روی رفتارهای نادرست میبندد و ایوی باید برای پیدا کردن هویت خود در این شرایط سخت تلاش کند.
مکس کاسی در کودکی به طور تصادفی بابانوئل را میکشد و سالها بعد تلاش میکند تا این اشتباه را جبران کند. اما موجودی که او احیا میکند به جای نیکوکاری، به یک قاتل خونریز تبدیل میشود و جان دوستان مکس را تهدید میکند.
پس از جنگ جهانی، ژاپن به سرعت پیشرفت کرد و صنعت بازیهای ویدئویی آن نیز رشد چشمگیری داشت. سونی و نینتندو، دو شرکت بزرگ ژاپنی، قصد همکاری در این صنعت را داشتند اما به دلیل اختلافات، این همکاری شکست خورد. در نتیجه، سونی کنسول پلیاستیشن را تولید کرد و رقیب اصلی نینتندو شد.
متیو در پاریس زندگی میکند و آلیس در یک شهر ساحلی کوچک. آنها رابطهای کوتاه با یکدیگر دارند و سپس هر کدام مسیر خود را دنبال میکنند. متیو برای رهایی از غم و اندوه خود به یک مرکز آب درمانی میرود و در آنجا به طور اتفاقی آلیس را دوباره میبیند.
رِی پس از آنکه از خیانت همسرش باخبر می شود، تصمیم به خودکشی می گیرد. اما در یک اتفاق غیرمنتظره، یک غریبه او را با یک قاتل اشتباه می گیرد و این موضوع زندگی او را به کلی دگرگون می کند...
در دوران جنگهای داخلی، شوالیهای به نام گه دونگلی به روستای خود بازمیگردد و با قتل عام فجیعی روبرو میشود. او که پدرش را نیز در میان کشتهشدگان مییابد، تصمیم میگیرد تا از قاتلین انتقام بگیرد و در نهایت متوجه میشود که عامل اصلی این جنایت، دولت خود ایالت تان است.
آرجون باکشی، یک مدافع حقوق حیوانات، متوجه میشود که یک شبکهی قاچاق غیرقانونی حیوانات در بندر کلکته فعالیت میکند. در جریان تحقیقاتش، به طور اتفاقی به یک گونهی نادر هیئنای راه راه هندی (لاکادباغ) برمیخورد.
در آستانه انقلاب فرانسه، دو مقام شهری با گروهی از خلافکاران به نام "بکرایدرز" روبرو میشوند. این گروه ظاهراً سوار بر بزهای پرنده و همراه با شیطان هستند! اما در این مسیر، آنها با فریب، فساد، خیانت و در نهایت با یکدیگر روبرو خواهند شد.
یک مادر تازه کار که در مراقبت از نوزادش با مشکل روبرو است، به طور اتفاقی با خالهشوهر خود دوست میشود و این دوستی جدید به او کمک میکند تا بر مشکلاتش غلبه کند.
مصطفی کمال به عنوان یک میهنپرست آرمانگرا از مدرسه نظامی فارغالتحصیل شد و بهعنوان افسری در ارتش عثمانی با افتخار لباس نظامی خود را بر تن میکرد. او به تدریج متوجه شد که امپراتوری عثمانی به آرامی در حال فروپاشی است.