شبکه ای از فریب، زنا و طمع در بازسازی فیلم سال 1976 کن ایچیکاوا در مورد تحقیق قتلی که سال ها اسکلت های پنهان و یک راز خانوادگی تکان دهنده را فاش می کند، نمایان می شود...
امیلی جنگینز (رنی زلوگر) یک مددکار اجتماعی است که به کار خودش صمیمانه عشق می ورزد. امیلی گرچه با مقوله ی خشونت های خانوادگی آشنایی کامل دارد اما زمانی که رسیدگی به پرونده ی شماره ی ۳۹ را که مربوط به دختر ده ساله ای به اسم لیلیت سولیوان می شود...
گانگستر کهنه کار گو (دانیل اوتویل) به دنبال ساخت یک امتیاز نهایی است تا بتواند با دوست دخترش (میشل بلان) با یک زندگی آرام بازنشسته شود. همه چیز با این واقعیت پیچیده است که گو به تازگی از زندان فرار کرده است و تمام مجریان قانون فرانسه در تعقیب او هستند...
اعضای یک گروه تئاتر زمانی که به اتهام قتل متهم میشوند، دچار مشکل میشوند. اوضاع بدتر میشود که متوجه میشوند بازیگرشان خودکشی کرده است، که به نظر میرسد با قتل مرتبط است....
آنا ریدل به علت مشکلاتش به بیمارستان روانی می رود و پس از مدتی به خانه بر می گردد. بهترین دوست او خواهر الکس است. البته مراحل درمان او بخاطر یک نامادری سنگدل، پدری الاف و ولگرد و البته روحی که در خانه ی آنها سرگردان است اصلا خوب پیش نمیرود...
زوجی که متهم به قتلی هستند فرار می کنند و نوزادشان را تحت سرپرستی صاحب کتابفروشی و کاراگاه آماتور سامانتا کینزی می گذارند. آیا سامانتا می تواند از کودک مراقبت کند و پرونده را حل کند؟
داستانی که نشان میدهد یک زن در تلاش است تا تعادل را پیدا کند، در حالی که با اعتیاد مخفی خود مبارزه میکند و در تلاش است تا خانوادهاش را نجات دهد و خود را پیدا کند...
چندین سال پس از وقایع فیلم اول، یک گروه مزدور شیطانی و تیمی از محققانی که آنها را به گروگان گرفتهاند، در جستجوی مجسمهای گرانبها، یک بت شیطانی که اعتقاد بر این است که دارای قدرتهای شیطانی است، به پناهگاه جن زده بازمیگردند...
زنی پس از 25 سال به زادگاهش باز می گردد تا در مراسم تشییع جنازه مادربزرگش شرکت کند و ثابت کند که دیگران مسئول جنایتی هستند که در 18 سالگی به خاطر آن محکوم شد و 3 سال را در زندان گذراند...