یک کمدین، تجربههای خندهدار خود را از قرار گذاشتن با، مشکلات مربوط به بیمه و درمان، مسائل خانوادگی و دگرگونیهای زندگیاش پس از مهاجرت به مینهسوتا به همراه دوست پسر کمدینش، با مخاطبانش در میان میگذارد.
شخصی که به طور جدی به داستانهای جنایی واقعی علاقه دارد، دچار وسواس میشود تا قاتلی را که در همسایگیشان زندگی میکند و مسئول ناپدید شدن صمیمیترین دوستش است، بیابد.
در آیندهای که هوا بسیار آلوده است، فردی که تغییرات ژنتیکی بر روی او انجام شده است، با مصرف یک دارو دچار جهشهای ژنتیکی میشود. او متوجه میشود که این جهشها میتوانند ناجی بشریت باشند.
رقصندهای به نام النا و مترجم زبان اشاره به نام داویداس با هم ملاقات میکنند و رابطهای عمیق و زیبا را شکل میدهند. با ورود به این رابطه جدید، آنها باید چگونگی ایجاد صمیمیت خاص خود را یاد بگیرند ...
این فیلم در دو بخش ساخته شده است. بخش نخست آن، فیلمی اکشن و پر زد و خورد است که در فضای تاریک و زیرزمینی دنیای تبهکاران روایت می شود. داستان فیلم درباره ی یک آدمکش است که برای زنده ماندن تلاش می کند و وقتی خود را بین پلیس و گروه یاکوزا می بیند، دچار دردسر می شود.
قاتلی نقابدار، تعدادی از گردشگران را در یک شهر کوچک به قتل میرساند. کلانتر و معاونش، او را تا رستورانی محلی تعقیب میکنند و باید با استفاده از مهارتهای خود، قاتل اصلی را در میان حاضران شناسایی کنند.
روی وود جونیور در این برنامه استندآپ کمدی، تاثیرات منفی عدم ارتباط در جامعه را بررسی می کند و نشان می دهد که چگونه این امر منجر به افزایش خشونت، بی ادبی، خودخواهی و انزوا شده است.
نوجوان سرکش، کلوتار، دلباختهی همکلاسیاش جکی میشود، اما خشونتهای گروهی او را به مسیری تاریک میکشاند. پس از سالها، این دو عاشق نگونبخت متوجه میشوند که سرنوشت همواره آنان را به یکدیگر بازمیگرداند.
سرآشپز بن برای بردن یک مسابقه دسر مهم، به طور ناخواسته یک دوست خیالی می سازد تا به او در تعریف دوباره خوشمزگی کمک کند. اما جاه طلبی او تبدیل به یک هیولا می شود.
مردی شکستخورده به نام جک لی، پس از مواجهه با مشکلات متعدد، با چند نفر از جمله یک مرشد معنوی و یک مدیر هنری آشنا میشود و با کمک آنها تلاش میکند تا بر چالشهای زندگیاش غلبه کند.
این فیلم، بخشهایی از زندگی ایسمو لایکولا (متولد ۱۹۷۹) را به تصویر میکشد؛ از دوران کودکیاش تا زمانی که به یک کمدین استندآپ موفق تبدیل میشود. او در این راه به ثروت دست مییابد، اما عشق زندگیاش، آنجلیکا را از دست میدهد. حال سوال اینجاست که آیا او به سرنوشتی مشابه لنی بروس، جورج کارلین یا سام کینیسون دچار خواهد شد و نامش در تاریخ کمدی جاودانه خواهد ماند؟
کریس دیستفانو تلاش میکند بهترین پدری باشد که میتواند، اما این روزها، حرفها بلندتر از عملها هستند، بنابراین کریس با نیت درست عمل میکند، اما نه همیشه با حرکات درست.