در سال ۱۹۴۲، در سوئیس، ارنست شراملی، مردی فقیر و بیخانمان که رویای خواننده شدن در آلمان را در سر داشت، برای رسیدن به این هدف، اطلاعات نظامی سوئیس را به یک جاسوس نازی میفروشد. اما خیلی زود، عمل خیانتکارانه او برملا میشود.
برنده 1 جایزه اسکار همچنین دریافت 10 جایزه دیگر. همچنین نامزد دریافت 25 جایزه دیگر.
در جریان بازیهای المپیک تابستانی ۱۹۷۲ در مونیخ، آلمان، یک تیم پخش تلویزیونی ورزشی آمریکایی مجبور شد رویداد گروگانگیری ورزشکاران اسرائیلی توسط یک گروه تروریستی را به صورت زنده پخش کند.
نولان بنتلی، مردی مرموز و جذاب، در یک جنگل ناشناخته بیدار میشود و بدون هیچ خاطرهای از گذشته، در تلاش است تا از این وضعیت هولناک رهایی یابد. او باید با روبرو شدن با گذشتهی تاریک خود و مبارزه با یک غریبهی اسرارآمیز، برای بقا بجنگد.
جوزف و سونیا پسرشان را با هم بزرگ میکنند. جوزف که کارگردان فیلم است، علاوه بر ایده فیلم جدیدش، با مشکلات رابطه قبلیاش نیز دست و پنجه نرم میکند. سونیا نیز از افسردگی رنج میبرد و در بیمارستان بستری میشود. حال جوزف باید بین وظایف روزانه و اهداف هنریاش تعادل برقرار کند.
روح کوچکی که بیخانمان است، به دنبال مکانی برای زندگی، به قطار ارواح میرود و با ساکنان عجیب آنجا روبرو میشود. او ناخواسته توجه دنیای بیرون را جلب میکند و برای نجات آینده قطار و فرصت خود برای داشتن خانواده، با هیولاها همراه میشود.
رهبران هفت کشور دموکراتیک ثروتمند در حالی که در حال تهیه بیانیهای در مورد یک بحران جهانی هستند در جنگل گم میشوند و در تلاش برای یافتن راه خروج با خطر مواجه میشوند.
این داستان وسترن، ماجرای پدری و پسری است که پس از سالها جدایی، به دنبال یافتن خود و ریشههایشان هستند. در این مسیر، آنها با چالشهای بزرگی همچون عشق، نفرت، انتقام و رستگاری روبرو میشوند.
یک زن به نام کلارا با تهدید به مرگ روبرو میشود و مجبور است بین جان خود و همسرش یکی را انتخاب کند. این تهدید از سوی یک قاتل سریالی مطرح شده است. در همین حین، یک مرد به نام جولز در خط کمکرسانی به زنان تنها مشغول به کار است که تماس اضطراری کلارا زندگی او را وارد ماجرایی پیچیده میکند.
صدایی که ادعا میکند متعلق به یک اسب آبی است. صدایی که مفهوم گذر زمان را درک نمیکند. پپه، اولین و آخرین اسب آبی کشته شده در قاره آمریکا، داستان خود را با همان شیوایی و روانی زبان گفتاری مردم این نواحی روایت میکند.
رونا، دختر نوجوانی است که پس از مرگ مادرش در مرز لهستان و بلاروس، مجبور میشود در سن کم از برادران کوچکترش مراقبت کند. این فیلم، داستان زندگی او را در بحران پناهجویی جهانی به تصویر میکشد.
داستان زنی است که حافظهاش را از دست داده و در جستجوی گذشتهاش است. او در یک مهمانخانه ساحلی مشغول کار است و در حین پخت غذا برای کارگران، تلاش میکند تا خاطرات گمشدهاش را به یاد آورد.
رونا که در لندن، زندگی پر فراز و نشیبی را تجربه کرده بود، اینک در تلاش است تا زخمهای روحی گذشته را التیام بخشد. او برای یافتن آرامش، به زادگاهش، جزایر اورکنی در اسکاتلند بازمیگردد. طبیعت بکر و زیبایی این جزایر، امیدوارکنندهترین پناهگاه برای او به نظر میرسد.
آرمان، پسر بچهای شش ساله، به دلیل رفتاری نامناسب با دوستش متهم میشود. این اتفاق ساده، منجر به بروز مشکلات بزرگتری میشود و باعث ایجاد تنش و کشمکش بین والدین و مسئولان مدرسه میشود. در این میان، احساسات و انگیزههای پیچیدهای مانند جنون، خواهش و وسواس نیز وارد بازی میشوند.
در سال 1901 در شیلی، سه سوارکار برای محافظت از یک ملک بزرگ استخدام میشوند. یک سرباز انگلیسی، یک مزدور آمریکایی و یک تک تیرانداز دورگه این گروه را تشکیل میدهند. تک تیرانداز در حین انجام ماموریت متوجه میشود که هدف اصلی آنها کشتن مردم بومی است.
گروه موسیقی ایمپیلد رکتوم در زندان است اما وقتی پدر گیتاریست بیمار میشود و خانه و کسب و کار خانوادگیشان در معرض تخریب قرار میگیرد، باید فرار کنند. آنها پیشنهادی برای بازی در یک جشنواره بزرگ دریافت میکنند اما به دلیل زندانی بودن و آمادگی نداشتن، این پیشنهاد را رد میکنند.
این مستند به بررسی فیلم ناتمام و مرموز جری لوئیس با نام "روزی که دلقک گریست" میپردازد و تلاش میکند تا با کمک مصاحبهها و تصاویر دیده نشده، راز این فیلم را فاش کند.